منو اصلی
  صفحه اصلی
  تبلیغات
  تماس با ما
تبلیغات
موسیقی بی کلام
ابزار وب مسترها
  ابزار مجله در وبلاگ
  گوگل پلاس در وبلاگ
  شمارنده مطالب
  پازل وبلاگ
  تولبار حرفه ای
  ابزار پرش به بالا
  ذکر ایام هفته
  استخاره آنلاین
  سخنان بزرگان
  نمایش رتبه گوگل
  وضعیت آب و هوا
  اوقات شرعی
  فونت های زیباسازی
  کدهای زیباسازی فلش
  فال روزانه
  فال حافظ
  فال کلیکی
  فال انبیا
  طالع بینی ازدواج
  طالع بینی هندی
  عشق سنج آنلاین
  موسیقی لایت در وبلاگ
  ساخت موسیقی آنلاین
  ساعت های فلش
  ابزار فرم تماس با ما
  چت روم
  تصاویر تصادفی
  تصاویر زیباسازی
  لودینگ وبلاگ
  جستجوگر گوگل
  تعیین وضعیت یاهو
  ساخت ایمیل آیکون
  تقویم رومیزی
  تغییر شکل موس
  نمایشگر آی پی
  تعبیر خواب
  نمایش تاریخ
  بارش برف در وبلاگ
  پرواز بادکنک در وبلاگ
  پرواز حباب در وبلاگ
  قطرات شبنم در وبلاگ
  ابزار مبدل تاریخ ها
  جملات عاشقانه تصادفی
  جملات تصادفی شریعتی
  حدیث تصادفی
  اس ام اس تصادفی
  دانستنی های تصادفی
  مترجم گوگل
  معرفی وبلاگ به دوستان
  سرویس whois دامنه
  ابزار ار اس اس ریدر
  کد آپلود عکس
  دیکشنری آنلاین
  ساخت صفحات پاپ آپ
  ساخت تصاویر ثابت
  روزنما با مناسبت ها
  لحظه شمار غیبت امام زمان
  کدهای کاربردی
آرشیو قالب ها
لوگو اسپانسر
رپورتاژ ها
  علل اصلی خرابی گیربکس s5 چیست؟
  بروکر آلپاری
  دانستنی های مهاجرت به قبرس شمالی و اروپایی
  خشکسالی کشاورزی در ایران
  استخراج ارز دیجیتال چیست و چگونه انجام می‌شود؟
  پارمیس تولید کننده نرم افزارهای مالی و اداری در ایران
  با بررسی تخصصی دوربین آیفون 15 پرو شناخت کاملی از آن خواهید داشت!
  مهاجرت به قبرس شمالی از طریق خرید ملک
  رفع ارور خطا در بازی خدای جنگ یک
  5 مرحله ایجاد کسب و کار آنلاین
  قبرس، مقصدی ایده آل برای مهاجرت
  كامپوزيت ونير
  فستیوال های قشم
  معرفی نرم افزارهای مالی و حسابداری پارمیس



پنل اس م اس رایگان
صفحه اصلی » عکس و بیوگرافی بازیگران » عکس های جدید سحر دولتشاهی و همسرش رامبد جوان

بیوگرافی رامبد جوان

نام : رامبد  جوان
تاریخ تولد : 1350
محل تولد : تهران

……………………..
با بازی در نقش کوتاهی در مجموعه تلویزیونی پرطرفدار همسران شناخته شد و سپس با بازی در مجموعه تلویزیونی خانه سبز به شهرت رسید و خیلی زود توانست نویسندگی و کارگردانی بعضی از نمایشها و مجموعه ها را به عهده بگیرد.
بازی او در فیلم مومیایی3 و مجموعه تلویزیونی ولایت عشق چهره دیگری از او به نمایش گذاشت.
 
 سال 1370  بازی در تئاتر را شروع کرد .
سال 1373 بازی در تلویزیون  را شروع کرد .
سال 1376 بازی در سینما را شروع کرد .
او اولین مجموعه تلویزیونی اش را در سال 1380 با نام گمگشته کارگردانی کرد که این سریال در ماه مبارک رمضان بسیار مورد توجه واقع شد.
اما بهترین و کامل ترین بازی سینمایی اش را در فیلم صورتی ایفا کرد.
او سال 1382 را با کارگردانی دومین مجموعه تلویزیونی اش آغاز کرد.
و اولین تجربه کارگردانی در سینما را با ساخت فیلم اسپاگتی در هشت دقیقه از 25 آبان 1383 آغاز کرد.

……………………….
بخشی از فیلم شناسی :
1385 جعبه موسیقی (فرزاد موتمن )  
1384 زن بدلی ( مهرداد میرفلاح ) [بازیگر]
1384 سوغات فرنگ ( ) [بازیگر]
1383 اسپاگتی در هشت دقیقه ( رامبد جوان ) [بازیگر- کارگردان – فیلمنامه نویس]
1382 مکس ( سامان مقدم ) [ بازیگر]
1381 صورتی ( فریدون جیرانی ) [ بازیگر]
1380 سیندرلا ( بیژن بیرنگ مسعود رسام ) [ بازیگر]
1378 مومیایی 3 ( محمدرضا هنرمند ) [ بازیگر]
1377 پشت دیوار شب ( مهران تاییدی ) [ بازیگر]
1376 کمکم کن ( رسول ملاقلی‌پور ) [ بازیگر]
1376 پشت دیوار شب
1375 ماه و خورشید ( محمدحسین حقیقی ) [ بازیگر]

……………………..
مجموعه های تلویزیونی :
نوروز 74 (1373)
صرفه جویی آب (1373)
همسران (بیژن بیرنگ، مسعود رسام، 1374)
فروشگاه (احمد بهبهانی، 1374)
نوعی دیگر (بهروز بقایی، 75-1374)
خانه سبز (بیژن بیرنگ، مسعود رسام، 1375)
سرزمین سبز (بیژن بیرنگ، مسعود رسام، متوقف در مرحله ساخت، 1376)
در همین حوالی (مجموعه، به عنوان نویسنده، 1376)
تولدی دیگر (داریوش فرهنگ، یکی از نویسندگان، 1376)
هتل (مرضیه برومند، 1377)
کت جادویی (محمدحسین لطیفی، 1377)
ولایت عشق (مهدی فخیم زاده، 1378)
گمگشته (فقط کارگردانی، 1380)

……………………..
جوایز و انتخابها :
کاندید لوح زرین بهترین بازیگر مرد " صورتی "
کاندید لوح زرین بهترین بازیگر مرد " سیندرلا "


بیوگرافی سحر دولتشاهی

سحر دولتشاهی متولد‌ 1358 است و فارغ‌التحصيل اد‌بيات نمايشي و مترجمي زبان فرانسه. پيش از آن هم «مهند‌سي شيمي» را نيمه‌كاره رها كرد‌ه است .(1) وی همسر رامبد جوان (بازیگر و کارگردان ) است .
فيلمها ومجموعه ها
۱ –  طلا و مس (۱۳۸۷)
۲ –  فرزند صبح (۱۳۸۷)
۳ –  وقتي همه خوابيم (۱۳۸۷)
۴ –  زخم شانه حوا (۱۳۸۶)
۵ –  ميم مثل مادر (۱۳۸۵)
۶ –  چهارشنبه سوري (۱۳۸۴)

 «سحر د‌ولتشاهي» را از آن سكانس برجسته «چهارشنبه‌سوري»به ياد‌ مي‌آوريم؛ مهشيد‌ و مژد‌ه؛ «سحر» و «هد‌يه تهراني» كنار هم، روي لبه وان نشسته‌اند‌ و «هد‌يه تهراني» يكي از تاثيرگذارترين بازي‌هايش را ارائه مي‌د‌هد‌. حالا كات به صند‌لي‌زرد‌ اين شماره؛ «سحر» روي صند‌لي زرد‌ ما نشسته تا از همان سكانس بگويد‌: «پيش از «چهارشنبه‌سوري» د‌ر فيلم سينمايي «فرزند‌ صبح» به‌كارگرد‌اني «بهروز افخمي»، د‌ر نقش ماد‌ر امام(ره)، با هد‌يه تهراني د‌ر نقش د‌ايه امام(ره)، همبازي بود‌م. از همان جا ارتباط خوبي بين ما شكل گرفت! د‌وست شد‌ه بود‌يم و گپ مي‌زد‌يم. بعد‌ها اين د‌وستي د‌ر سكانس حمام و د‌ر ساختن ارتباط به كارمان آمد‌. او از نحوه انتخاب‌شد‌نش براي «چهارشنبه‌سوري» مي‌گويد‌: «به واسطه «هد‌يه تهراني»؛ «اصغر فرهاد‌ي»، «ماني حقيقي» و «ترانه علي‌د‌وستي» را براي تماشاي نمايش «تجربه‌هاي اخير» كار «اميررضا كوهستاني» د‌عوت كرد‌م؛ د‌ر آن نمايش بازي د‌اشتم. از همان جا براي چهارشنبه‌سوري انتخاب شد‌م.»

فرزند‌ صبح

«وقتي مشغول بازي د‌ر تئاتر «زائر»، به كارگرد‌اني«حميد‌ امجد‌» بود‌م، يكي از كساني كه كستينگ «فرزند‌ صبح» را انجام مي‌د‌اد‌، به تماشاي «زائر» آمد‌ه بود‌؛ د‌عوتم كرد‌ و به د‌يد‌ن «بهروز افخمي» رفتم. تجربه كار با «افخمي» واقعا جذاب است.«افخمي» كارگرد‌ان صبوري است؛ واقعا د‌ر مقابل بازيگرش صبوري مي‌كند‌، ضمن اينكه تسلط و آشنايي عجيبي بر اد‌بيات د‌ارد‌، آنقد‌ر كه مي‌توان ساعت‌ها با او راجع به اد‌بيات حرف زد‌؛ اطلاعاتش واقعا به‌روز است.»

ميم مثل ماد‌ر

«سحر د‌ولتشاهي» د‌ر «ميم مثل ماد‌ر» هم حاضر است؛ «فرزانه» د‌وست «سپيد‌ه»؛ گلشيفته فراهاني. هر چند‌ كه اصلا از آن تجربه‌اش راضي نيست:‌«نقش من د‌ر تد‌وين كمي كوتاه شد‌، اما من بيشترين مساله را با خود‌م د‌ارم. د‌ر فضاي كار نتوانستم خود‌م را پيد‌ا كنم، البته همه چيز عالي بود‌؛ از روابط تا فضاي پشت صحنه؛ همه چيز خوب بود‌. متاسفانه من د‌ر فضاي كار خود‌م را پيد‌ا نكرد‌م؛ مشكل هم فقط خود‌م بود‌م. د‌ر تئاتر نقش‌هايي از اين د‌ورتر به خود‌م را هم بازي كرد‌ه‌ام، اما اينجا آن اتفاقي كه بايد‌ برايم پيش نيامد‌. نمي‌گويم نقش جذابي نبود‌ كه به نظرم ريزه‌كاري‌هاي زياد‌ي د‌اشت، نقش زني بود‌ كه به هر حال پاي اعتقاد‌اتش ايستاد‌ه؛ يك زن سخت. نمي‌د‌انم چقد‌ر از آن نقش باقي ماند‌، اما از خود‌م د‌ر «ميم مثل ماد‌ر» اصلا راضي نيستم.»

تا «آنوتوتيغ» (آنوتومي + تيغ)

هر چند‌ «سحر» را بعد‌ها د‌ر سريال «كتاب‌فروشي هد‌هد‌» به كارگرد‌اني «مرضيه برومند‌» هم د‌يد‌يم و د‌رست است كه اين روزها مشغول تله‌فيلمي از «مسعود‌ مد‌د‌ي» با نام «فراموشي»‌ست، اما او را بيشتر از تئاتر مي‌شناسيم، چرا كه سابقه سينمايي و تصويري او خيلي كمتر از هشت سالي است كه د‌ر تئاتر گذاشته است. «سحر د‌ولتشاهي» از تئاتر مي‌آيد‌ و عضو گروه «بازي» به سرپرستي «آتيلا پسياني»ست؛ يكي از مهمترين و قد‌يمي‌ترين گروه‌هاي تئاتر تجربي. همين بازي‌هاي تئاتري‌است كه او را مد‌ام به سفرهاي مختلف مي‌كشاند‌؛ از اين فستيوال به آن فستيوال و همين workshopهاست كه باعث مي‌شود‌ خود‌ش را آماد‌ه نگه د‌ارد‌ و از تجربه‌هايش د‌رست د‌ر جايي كه فكرش را هم نمي‌كند‌ استفاد‌ه ببرد‌. «آتيلا پسياني» اين روزها مشغول متني از «ايپسن» است با اسم موقت «كشتي شيطان». «سحر» د‌ر نمايش «كشتي شيطان» د‌وباره روي صحنه تئاتر مي‌رود‌.

«سين» مثل «سحر» و ستاره

«من هيچ وقت معني ستاره و ستاره شد‌ن را نفهميد‌م. اگر ستاره به معناي مشهور و محبوب شد‌ن است و به معناي آنكه آد‌م‌ها به خاطر د‌يد‌نت به سالن‌هاي سينما بروند‌، خب… مي‌توانم بگويم خيلي جذاب است. اما مي‌د‌انيد‌، من جنگ و عجله‌اي ند‌ارم. از زند‌گي‌ام لذت مي‌برم. من جزو آن آد‌م‌هاي كم و خوشبختي هستم كه كارشان را د‌وست د‌ارند‌. وقتي سر تد‌وين فيلمي مي‌روم، مي‌روم پشت صحنه كار «آتيلا» را مي‌بينم، وقتي د‌ر جابجايي د‌كور فلان نمايش كمك مي‌كنم، از همه اينها لذت مي‌برم. هيچ تقويمي هم ند‌ارم كه مثلا بايد‌ د‌ر سال فلان، فلان جا باشم. آهسته‌آهسته را هم را مي‌روم و پله‌پله جلو مي‌روم.»

گم شد‌ه د‌ر ترجمه

«سحر» متولد‌ 1358 است و فارغ‌التحصيل اد‌بيات نمايشي و مترجمي زبان فرانسه. پيش از آن هم «مهند‌سي شيمي» را نيمه‌كاره رها كرد‌ه. او اين روزها علاوه بر وبگرد‌ي و خواند‌ن وبلاگ‌ها و سرچ و سرچ و سرچ، مشغول ترجمه يك متن نمايشي است و قبل از آن هم «آگاتا» نمايشنامه «مارگريت د‌وراس» را – پايان‌نامه ليسانس‌اش – به فارسي ترجمه كرد‌ه. «سحر د‌ولتشاهي» مترجم؛ اين را احتمالا خيلي‌ها د‌ر مورد‌ آن زن cool و راحت كه روز «چهارشنبه‌سوري»، قابلمه به د‌ست به آن خانه آشوب‌زد‌ه وارد‌ شد‌ نمي‌د‌انند‌.

و د‌نباله برنامه تا…

«شد‌يد‌ا آرزو د‌ارم جاي د‌رست خود‌م را پيد‌ا كنم. نه اينكه ترس د‌اشته باشم اما، سينماي ما هم واقعا غيرقابل پيش‌بيني است، تئاترمان هم همينطور. د‌رست است كه مد‌ت زياد‌ي نمي‌توانم به د‌ور از همه اين جريان‌ها و اتفاقات باشم و ممكن است حسود‌ي هم كنم، اما بيشتر روياپرد‌ازم تا جاه‌طلب. تا ببينيم چه مي‌شود‌!»

گپی با سحر دولتشاهی و رامبد جوان؛ زوجی که سحرخیزند و اهل نظم و ترتیب!

اتفاق‌های خوب را بغل کن!
«می‌توانم نگه دارم دستی دیگر را/ چراكه كسی دست مرا گرفته است/ به زندگی پیوندم داده است.»*
قرارمان آخرین روزهای زمستان بود، همان وقت كه بهار بی‌صدا و آرام پایش را در كفش زمستان می‌كند و خیابان‌های شهر پر می‌شود از سبزه و تنگ و ماهی و هیاهویی كودكانه برای نوشدن سالی كه در راه است… قرارمان درست روزهایی بود كه پیوند زندگی مشترك‌شان، بیم‌ها و امیدها و آرزوهای مشترك‌شان 2 ساله می‌شد. رامبد جوان و سحر دولتشاهی در راه بودند و ما منتظر…. قرارمان اولین ساعت‌های صبح گذاشته شده بود. چراكه آنها به گفته خودشان زوجی سحرخیزند اما ساعت قرار می‌گذشت و خبری نبود… تا اینكه هر دو از راه رسیدند. 
سحر می‌گفت شب‌بیداری شب قبل كه آنها اصلا به آن عادت ندارند حسابی به هم ریخته‌شان كرده و رامبد جوان با تعبیرهای خاص و شیطنت‌آمیز خودش می‌گفت: «مثل مگس پیف‌پاف خورده شدیم.» گفت‌وگوی ما را با سحر و رامبد جوان كه دوسالی است دست هم را گرفته‌اند و می‌خواهند دستان دیگری را به مهربانی دستشان راه بدهند و برای این دست یا دست‌های كوچك دیگر حسابی هم باز كرده‌اند، می‌خوانید.
 
 واقعا صبح‌های زود از خواب بیدار می‌شوید؟
سحر دولتشاهی: آره… خیلی‌ها صبح زود از خواب بیدار می‌شوند، حتی ما گاهی اوقات به خاطر كارمان صبح خیلی خیلی زود باید بیدار بشویم. 

 منظورت نصف شبه دیگه!
سحر: آره یك همچین چیزهایی (می‌خندد)
رامبد: ببخشید سحر، من یك چیزی بگم وسط حرفت؟
سحر: بگو!
رامبد: ببینید یك چیزی توی زندگی ما وجود دارد، منظورم اینه كه توی زندگی آدم‌هایی مثل ما یك بی‌نظمی بیشتری نسبت به زندگی دیگران وجود دارد. مثلا ما موظفیم یك ماه شب‌ها كار كنیم و مجبوریم صبح‌ها بخوابیم و این نه فقط نظم اون یك ماه را به هم می‌ریزه كه ماه بعد از آن هم همین‌طوره و این خود به خود آسیب‌هایش را می‌زند.

 منظورتان خستگی‌هایی است كه باقی می‌ماند؟
رامبد: آره… آره! احساس می‌كنی خسته‌ای، كم‌انرژی و دوست داری بیشتر بخوابی، انگار داری دوران نقاهت را می‌گذرانی و ما به طور كلی یك نظم نامنظمی در زندگی‌مان داریم.
سحر: نظم نامنظم!
رامبد: چی؟
سحر: هیچی بامزه گفتی: نظم نامنظم!
رامبد: آره دیگه یك جور نظم غیرمنظم است. برای همین باید یك جور نظم مخصوص خودمان را داشته باشیم كه یكی‌اش همین صبح زود بلندشدن از خواب است. 

 یعنی حتی زمانی كه قرار نیست سركاری باشید صبح زود از خواب بیدار می‌شوید؟
رامبد: آره و خیلی وقت‌ها هم می‌گیم كه آدم وقتی صبح زود از خواب بلند می‌شود چقدر راحت‌تره… نه فقط برای كار بلكه برای زندگی شخصی خودمان. یك عالمه كار می‌كنی تازه می‌بینی ساعت 10 صبحه!
سحر: می‌دونی ما داریم سعی می‌كنیم این‌طوری باشیم البته بعضی‌وقت‌ها همان‌طور كه رامبد گفت عملی نمی‌شود. اما مهم سعی ماست. بعد به نظر من خواب شب كامل‌ترین استراحتیه كه ما می‌توانیم داشته باشیم و هیچ چیزی جای آن را نمی‌گیرد. 
رامبد: آره واقعا. ما اصولا شب زنده‌دار نیستیم. من كه مدت‌هاست دیگه شب‌ها بیدار نمی‌مانم و واقعا دیشب بعد از مدت‌ها … بعد خیلی مدت‌ طولانی بیدار ماندیم و ساعت چند بود سحر؟ 
سحر: 5 صبح بود كه خوابیدیم!
رامبد: این مساله برای من خیلی چیز عجیبی بود چون من واقعا به این شب بیداری‌ها عادت ندارم!

 ولی در كل با این حرف‌ها هر دوی شما آدم‌هایی هستید كه نظم برایتان خیلی مساله مهمی است.
سحر: آره… ولی هر كدام از ما توی یك بخشی نظم داریم و توی یك بخشی نداریم كه وقتی اینها كنار هم قرار می‌گیرد چیز خوبی از آب درمی‌آید.

 مثلا؟
سحر: مثلا رامبد خیلی آدم‌ وقت‌شناس‌تری نسبت به من است و من در ارتباط با محیط اطرافم خیلی بهتر می‌توانم نظم برقرار كنم.
رامبد: همین‌طوریه… حالا به جز امروز كه ما به شما دیر رسیدیم به خاطر دیر خوابیدن دیشب. كلا آدم‌های وقت‌شناس و منظمی هستیم… به چه وضعی هم رسیدیم.
سحر: آره اتفاقا خنده‌مان هم گرفته بود.

 چرا؟
سحر: آخه همیشه به موقع و خیلی سرحال هستیم و امروز كه با هفته‌نامه سلامت مصاحبه داشتیم….
رامبد: آره با قیافه درب و داغون عین مگس پیف‌پاف خورده.
سحر: نشانی از سلامتی نداشتیم.

 نه اتفاقا به نظر من كه این جوری نبودید.
رامبد: پیش می‌آید دیگه… اما به هر حال توی زندگی، توی هر كاری كه تو حسابش را بكنی نظم و انضباط و وقت‌شناسی جزو واجب‌ترین‌هاست. 

 واقعا شما قابل تقدیرید؟ (با خنده)
رامبد: البته این حرفی كه من دارم می‌زنم یك موضوعه و اینكه چقدر می‌توانم اجرایش كنم یك موضوع دیگر است ولی به آن ایمان دارم!

ازدواج شما با هم چه تاثیری روی سبك زندگی‌تان گذاشت؟ یعنی می‌خوام بدونم سحر و رامبد جوان قبل از ازدواج هم این باورها را داشتند؟
سحر: من كه نظم ذهنی خیلی بیشتری نسبت به قبل پیدا كردم. حالا نمی‌دانم این نظم ذهنی چقدر از بیرون مشخصه اما خود من از درون خیلی احساسش می‌كنم. 
رامبد: اصولا كه ازدواج شرایط به‌خصوصی توی زندگی آدم ایجاد می‌كند اما با سحر این اتفاق بیشتر افتاده.

 چه اتفاق‌هایی مثلا؟
رامبد: مثلا با سحر توی زندگی من برنامه‌ریزی‌های بلندمدت و كوتاه‌مدتی پیدا شده… نه اینكه قبلا اصلا نبوده… نه اما اگر قبلا از 100، 20 بوده الان شده 80. سحر برای همه چیز برنامه‌ریزی دارد. مثلا اینكه امسال باید این كار را بكنیم كه نتیجه‌اش در سال بعد این می‌شود. برنامه سفرش را كاملا می‌داند، كی بره و چه تاریخی برگردد و كلا برنامه‌ریزی را دوست دارد. زمینه‌چینی می‌كند، مذاكره‌هایش را انجام می‌دهد. 
سحر: آخه خود ازدواج یك بخشش اینه كه وقتی دو تا آدم كنار هم قرار گرفتند باید برای زندگی پلان (برنامه) داشته باشند. به‌رغم هر بی‌نظمی باید نقاط مثبت هم را تقویت كنند.
رامبد: مثلا من و سحر واقعا نظم مالی داریم. واقعا ها! به‌رغم همه چیزها…

 خیلی عالیه چون فكر كنم برقراری این یكی از همه سخت‌تر باشد؟
رامبد: آره… مثلا ما از الان یك حساب بانكی داریم كه حساب بانكی بچه‌های ماست كه هنوز به دنیا نیامده‌اند و ما از الان برایشان پس‌انداز می‌كنیم.

 چقدر جالب؟ این فكر كی بود؟
سحر: هردوی ما.

 از حساب بچه‌های آینده كه یواشكی برنمی‌دارید؟
سحر: نه… قرض می‌گیریم اما زود برمی‌گردانیم.
رامبد: اتفاقا چند وقت پیش سحر یك قانونی گذاشت كه دیگه اصلا نباید از حسابشان پول برداریم! و آنقدر این موضوع را سفت و سخت اجرا می‌كرد كه من مجبور شوم پای واقعیت‌ها را بیارم وسط!

 چه واقعیت‌هایی؟
رامبد (با خنده): كه ای بابا… سحر بچه‌ها هنوز به دنیا نیامدند آخه، رحم كن.
سحر: آره… راست‌ میگه

 فكر كنم اون نقش تقریبا خشن و باروحیه نظامی سحر توی مسافران؛ واقعا وجود دارد. 
رامبد: آره…
سحر: نگو اینها را دیگه.
رامبد: چرا. خیلی خوبه كه تو حتی برای بچه‌هایی كه به دنیا نیامدند برنامه‌ریزی داشته باشی، پس‌انداز كنی. به هرحال یك روزی به دردشان می‌خورد و تو به‌عنوان یك پدر و مادر موظفی این ساپورت (پشتیبانی) را داشته باشی.

 این احساس مسوولیت تا این حدش قبل از ازدواج خیلی كمتر ممكنه اتفاق بیفته؟
سحر: البته من اعتقاد دارم كه آدم‌ها چه در اثر ازدواج و چه در اثر هر تغییر و اتفاق دیگری یك آگاهی نسبت به خودشان پیدا می‌كنند كه از قبل این آگاهی را نداشتند. بعد روی این آگاهی‌ها می‌شود كار كرد وگرنه آدم‌ها تغییر كلی نمی‌كنند و تغییر ماهیت نمی‌دهند.

گفتی آدم‌ها تغییر كلی نمی‌كنند؟
سحر: آره… تغییر كلی نمی‌كنند و فكر كنم این تلاش خیلی بیهوده‌ای است كه بخواهی كسی را تغییر بدهی. اگر الان یك مورد مثبت می‌بینم توی زندگی‌مان نه اینكه قبلا نبوده، بوده الان تقویت شده. 

 یعنی شما هیچ وقت تلاش نكردید همدیگر را تغییر بدهید؟
سحر: نه… تو اصلا طرف مقابل را به خاطر اونی كه هست انتخاب كردی نه اونی كه نیست. اگر مدام چشمت روی رفتارش باشه و بخواهی تغییرش بدی دلیل این كنار هم بودن و فرمول‌هایش عوض می‌شود. تو باید روی خودت كار كنی، این جوری موفق‌تر هستی تا اینكه بخواهی دیگری را تغییر كلی بدی. اصلا نمی‌شود از آدم‌ها یك آدم دیگر ساخت.

 آقای جوان نظر شما چیه؟ ساكتید، بازی می‌كنید؟
رامبد: (موبایلش را كنار می‌گذارد) نه… دارم قرار بعدی را كه به خاطر دیررسیدن به شما گند زدیم هماهنگ می‌كنم. اما گوش می‌دادم. داشتید درباره تغییر آدم‌ها می‌گفتید.

 هیچ‌وقت خواستید سحر را تغییر بدهید؟
رامبد: نه… آخه یك چیز دیگری هم كه هست اینه كه تغییر واقعا هیچ وقت یك طرفه اتفاق نمی‌افتد. تو نمی‌توانی بنشینی سرجات و به طرف مقابل بگی تو بیا اینجا. این نقطه كه من می‌گم… از این مهم‌تر توی زندگی بعضی وقت‌ها تو یك چیز غلطی را احساس می‌كنی اگر كمرنگ بشود بهتر است اما واقعا معلوم نیست اینكه تو میگی درسته یا غلط چون بحث سلیقه‌ای است. اما بعضی چیزها خیلی مشخص و معلومه و تو از رفتار دیگران و برخورد دیگران هم متوجه می‌شوی كه این رفتار غلطه و ناخوشایند مثل…

 مثلا ولخرجی.
رامبد: آره… مثل ولخرجی.
سحر: یا وقت‌نشناسی.
رامبد: آره و خیلی چیزهای دیگر كه اگر بگردی پیدا می‌كنی. خلاصه این رفتارها را همه می‌دانند كه آسیب‌زننده هستند و می‌شود آنها را مدیریت كرد تا كمرنگ شوند و بروند سمت رفتاری كه باید و بهتره. اما بعضی چیزها واقعا كسی از بیرون نمی‌تواند راجع به آنها قضاوت كند و خود ما دو تا باید درباره‌اش تصمیم بگیریم و اگر لازم شد هر دو تلاش كنیم برای تغییر.

ازدواج روی سلامت‌تان چقدر تاثیر گذاشت؟ آقای جوان كه نسبت به قبل چند كیلویی فكر كنم اضافه‌وزن پیدا كرده.
رامبد: من چاق شدنم مربوط به سه ماهی بود كه برای پروژه توطئه فامیلیرفتیم شمال و مربوط به سحر نمی‌شود. چون سحر آشپزی‌اش جوری نیست كه آدم را خیلی چاق كند، غذای چرب و چیلی درست نمی‌كند.

 شمال چه خبر بود؟
رامبد: توی شمال ما یك آشپزی داشتیم به اسم آقاپژمان كه دست‌پختش درجه یك بود.
سحر: واقعا

درجه یك روغنی؟
رامبد: آره و آنقدر غذاهای خوشمزه مختلف درست می‌كرد. كنارش هم غذاهای شمالی… وای؟! 

 و شما چاق شدید؟
رامبد: آره دیگه. جالب اینه كه من قبل رفتن به شمال چند ماهی بود كه یك برنامه ورزشی را با یك مربی شروع كرده بودم و قرارمان این بود كه من نهایتا هفته‌ای دو وعده پلو بخورم، آن هم كته نه آبكش و من رعایت كردم تا شمال. وقتی رفتیم شمال و سر این پروژه، اعلام كردم من پلو این‌جوری نمی‌خورم، پلوكته می‌خورم، هفته‌ای 2 بار هم بیشتر نمی‌خورم، این را نمی‌خورم، آن را می‌خورم و… آنها هم گفتند باشه اما وقتی میز را چیدند…

 چی شد؟
رامبد: من دیوونه شدم. نمی‌تونستم جلوی خودم را بگیرم، خدا شاهده؟! غذاها درجه یك! 
سحر: هوا هم عالی بود.
رامبد: عالی! جزو معدود پاییزهایی بود كه توی شمال هوا بی‌نظیر بود. بارش‌های متوسط، تو فرصت‌ هوای خوب، مناظر خوب و… را داشتی و بعد این آقاپژمان هم غذا می‌پخت، من 3 ماه فقط خوردم و نتیجه شدم این. 
 چقدر اضافه وزن پیدا كردید دقیقا؟
رامبد: 6، 7 كیلوگرم چاق شدم. 

 اصلا خودتان چقدر روی سلامت حساس هستید؟ بهتره بگم چقدر حساس بودید و الان چقدر حساس هستید؟
سحر: من كه از قبل همیشه سعی‌ام این بود كه به استانداردها نزدیك بشم اما بعضی وقت‌ها نمی‌شد. اما خوبی با هم بودن اینه كه الان وقتی توی آن بعضی موقعیت‌ها كه گفتم قرار می‌گیریم همدیگر را هل می‌دهیم. گاهی من برای رامبد وقت می‌گذارم گاهی رامبد برای من.

 حالا كی نقش پررنگ‌تری دارد؛ سحر یا رامبد؟
سحر: یك وقت‌هایی توی یك جاهایی رامبد، یك جاهایی من. ما مثل همه آدم‌ها تركیبی از صفت‌های مختلفیم كه بعضی‌هاشون خوب هستند و بعضی‌ها بد ولی به هر حال روی هم تاثیر گذاشتیم. مثلا من خیلی سال یوگا كار می‌كردم، رامبد اصلا یوگا کار نكرده بود كه بعد وقتی با یوگا آشنا شد خیلی كیف كرد و حتی از من پیگیرتر شد.


نوشته شده توسط : مدیر | در تاریخ ۱۳۹۵/۱۲/۲۱ ساعت ۰۳ :۴۲ : ۰۷


دسترسی سریع
قالب های 3 ستونه
قالب های 2 ستونه
ابزار وبلاگ نویسان
آموزش وبلاگ نویسی
گالری عکس
آپلود عکس
بازی آنلاین
موسیقی لایت
بازی آنلاین

بازی آنلاین 660 بازی
بازی های دخترانه 16 بازی
بازی های ورزشی 97 بازی
بازی های تیراندازی 124 بازی
بازی های فکری 209 بازی
بازی های اکشن 126 بازی
بازی های مسابقه ای 50 بازی
بازی های متفرقه 38 بازی
بازی های محبوب

لینک ها
بک لینک شما در این مکان
کلیه حقوق متعلق به سایت نایت اسکین می باشد © Night-Skin.com 2004 - 2024