پروین شمشكی را بسیاری با عنوان مادر «كلاه قرمزی و پسر خاله» میشناسند؛ او تهیهكننده اولین سری مجموعههای «كلاه قرمزی» است كه تحت عنوان «صندوق پست» پخش میشد. شمشكی در گفتوگو با هفتصبح حرفهای جالبی درباره ایرج طهماسب و حمید جبلی و قطع همكاریاش با آنها زده است
قطعا آنهایی كه سن و سالشان آنقدر هست كه برنامههای كودك دهه 60و 70 را به یاد بیاورند نام پروین شمشكی برایشان خیلی آشناست. تهیهكنندهای كه یكسری از موفقترین برنامهها و مسابقات تلویزیونی بعد از انقلاب را تهیه كرده است اما یكی از آثاری كه شمشكی را در بین مردم خیلی مطرح كرد مجموعه برنامه «صندوق پست» بود. برنامهای كه برای اولین بار مخاطبان با عروسك اعجوبهای به نام «كلاه قرمزی» رو به رو شدند. پسرخاله هم خیلی زود به كلاه قرمزی پیوست تا مثلث آقای مجری (ایرج طهماسب)، كلاه قرمزی و پسرخاله در كنار عروسكهایی چون گلابی و ژولی پولی تبدیل به یكی از خاطرهانگیزترین برنامههای تلویزیون آخر دهه60 و اول دهه 70 شود. بعد از موفقیت صندوق پست طهماسب و حمید جبلی فیلم سینمایی «كلاه قرمزی و پسر خاله» را ساختند، فیلم به شدت موفق شد و تمام ركوردهای سینمای ایران را جابهجا كرد ولی بعد از ساخت فیلم سینمایی شمشكی ادامه برنامه صندوق پست را در تلویزیون نساخت و الان بیش از20 سال است با اینكه او را مادر كلاه قرمزی و پسرخاله میدانند در هیچ كدام از پروژههای سینمایی و تلویزیونی كلاه قرمزی حضور نداشته است.
اكران «كلاه قرمزی و بچه ننه» بهانه خوبی بود تا به سراغ شمشكی برویم و علت جداییاش از عروسكهایی كه سهم عمدهای در به دنیا آمدنشان داشته را از او بپرسیم.
شما یكی از موفقترین تهیهكنندگان در زمینه تهیه آثار كودك در تلویزیون هستید. از اینجا شروع كنیم كه چرا تهیه آثار كودك در این سی و خوردهای سال تجربه تهیهكنندگی برای شما اینقدر جذابیت داشته است؟
من فارغالتحصیل رشته روانشناسی هستم. زمانی كه درس دانشگاهی را تمام میكردم به این فكر افتادم كاری پیدا كنم كه هم مربوط به رشتهام باشد و هم تاثیرگذاری خودش را در جامعه داشته باشد. این شد كه به كانون اصلاح و تربیت رفتم. دوست داشتم علت جرم و بزهكاریهای كودكان و نوجوانان را بفهمم و تلاش كنم تا جایی كه در توانم هست با كشف علتهای خلاف كردن این بچهها و پیدا كردن راهحلها از همان سنین كودكی و نوجوانی این بچهها را اصلاح كنم. خب در آن مدت خیلی كارهای خوب و مثبتی هم انجام دادم ولی پس از مدتی بهاین نتیجه رسیدم كه این كار با روحیه من چندان سازگار نیست. هر بار كه كودكی یا نوجوانی را به آنجا میآوردند به شدت متاثر میشدم و این تاثر كمكم در زندگیام نفوذ كرد. خانوادهام با دیدن اوضاع روحی من با ادامه این كار مخالفت كردند. خودم هم متوجه شدم آن طور كه باید نمیتوانم موثر باشم. این شد كه تصمیم گرفتم همكاریام را با كانون قطع كنم.
خب حضورتان در تلویزیون چگونه اتفاق افتاد؟
سال 53 به طور اتفاقی دیدم تلویزیون از فارغالتحصیلان رشتههای علوم انسانی برای كار تهیهكنندگی در تلویزیون دعوت به همكاری كرده است و البته باید بگویم كه هیچ اطلاعی هم از چگونگی كار تهیهكنندگی در تلویزیون نداشتم ولی در مصاحبه ورودی قبول شدم. بعد از قبولی دورههای آموزشی برایمان گذاشتند و من دیپلم تهیهكنندگی گرفتم.
دیپلم تهیهكنندگی؟
بله. بدون اینكه قصد توهین به كسی را داشته باشم ولی فكر میكنم یكی از مهمترین علتهایی كه برنامههای تلویزیون در سالهای اخیر و به خصوص در بخش كودك با ضعفهای زیادی مواجه شده است این است كه شاید تهیهكنندگان این برنامهها شناخت كافی درباره حوزه كاری خود ندارند و دورههای آموزشی كافی برای این كار ندیدهاند. ما در آن زمان و از طرف مدیریت وقت تلویزیون یكی دو ماه فقط به شهرستانها و روستاهای دورافتاده ایران سر میزدیم تا بدانیم كه قرار است دقیقا برای چه قشری از مخاطبان كار تهیه كنیم.
از همان ابتدا مشخص بود كه قرار است برای كودك و نوجوان برنامه تهیه كنید؟
نه ولی با توجه بهاینكه یك سال در كانون اصلاح و تربیت كار كرده بودم، همچنان علاقه داشتم كاری انجام دهم كه تاثیر خوبی روی بچهها بگذارد. تاثیری كه باعث شود آنها كمتر به سمت انجام كار اشتباه یا خلاف بروند. از آنجایی كه خودم ورزشكار بودم و میدانستم ورزش تا چه حد میتواند در زندگی موثر باشد سعی كردم برنامههای ورزشی تولید كنم كه برای بچهها ایجاد انگیزه كند و از طریق آن برنامهها بچهها را به سمت ورزش كردن تشویق كنم. دغدغهام بود كه از همان ابتدای كودكی برای آنها فرهنگسازی كنم و روشهای درست زندگی كردن را در قالب برنامههایی كه تولید میكنم به بچهها آموزش بدهم. این شد كه از همان ابتدای حضورم در تلویزیون كار تهیهكنندگی آثار كودك و نوجوان را به عهده گرفتم.
كلاه قرمزی دقیقا در راستای همین هدف شما برای الگوسازی و آموزش به بچهها طراحی شد؟
قبل از هر چیز باید بگویم كه به اعتقاد من برنامههای تلویزیون اول از همه باید سرگرمكننده باشد چون مردم وقتی را برای دیدن برنامههای تلویزیونی صرف میكنند و باید بهترین لحظات را برای وقتی كه میگذارند در اختیار آنها قرار دهیم ولی به هر حال هر برنامهای باید حاوی پیام و محتوا باشد تا همان مردم از وقتی كه گذاشتهاند استفاده درست هم ببرند. با این تفكر كلاه قرمزی هم دقیقا در همین راستا تولید شد.
ایده كلاه قرمزی دقیقا از كجا در ذهن شما شكل گرفت؟
كسانی كه سن و سالشان اجازه میدهد حتما به خاطر دارند اواخر دهه 60ما برنامه زندهای داشتیم كه در آن مجری برنامه از پدرها و مادرها میخواست اگر بچههایشان كارهای خوب و بد انجام میدهند به ما اعلام كنند و ما از طریق تلویزیون از آن بچهها تشكر كنیم یا از آنها بخواهیم كه كار بدی كه كردهاند را تكرار نكنند. مردم هم با نامه یا تلفن با ما در ارتباط بودند. آن برنامه در زمان خودش بسیار موفق و پربیننده بود. ولی بعد از مدتی مجری برنامه كه یك خانم معلم بود، برای ادامه تحصیل به خارج از كشور رفت و همین عامل موجب توقف برنامه شد. ولی مدیریت محترم گروه كودك آن زمان حاج آقا اعلایی به ما گفتند كهاین بحث نامه دادن پدر و مادرها و مطرح كردن كارهای بچههایشان با یك برنامه تلویزیونی سوژه بسیار خوبی است و از ما خواستند كه طراحی جدیدی برای این برنامه انجام دهیم. نظر من این بود كه در آن زمان مجری تاثیرگذاری در این زمینه مثل خانم معلمی كه بچهها و والدینشان بتوانند ارتباط خوبی با او برقرار كنند نداشتیم و پیدا كردن مجری مشابه ایشان هم زمان زیادی میخواست به همین دلیل تصمیم گرفتیم برنامه را از حالت زنده خارج و آن را تولیدی كنیم و چون اكثر ارتباط پدر و مادرها با برنامه از طریق فرستادن نامه بود ما هم تصمیم گرفتیم اسم برنامه را صندوق پست بگذاریم. از طرفی همیشه برنامههای عروسكی برای بچهها جذابیت زیادی دارد و ما هم بهاین فكر افتادیم كه در تولید برنامه صندوق پست از عروسك استفاده كنیم و كلاه قرمزی این گونه متولد شد.
فكر میكنید عمده كسانی كه بخواهند شما و برنامههایی كه تهیه كردهاید را به خاطر بیاورند با كلاه قرمزی به خاطر میآورند؟
نه. برنامههای بسیار زیادی بود كه در زمان خودش موفقیتهای بزرگی به اندازه كلاه قرمزی پیدا كردند. مثل «السون و ولسون» یا «هوشیار و بیدار» یا برنامههای ورزشی زیادی مثل «كوشش ، جنبش، ورزش» یا «ورزش، بازی، شادی» از برنامههای بسیار موفقی بودند كه من تولید كرده بودم.
یك نكته عجیبی كه وجود دارد این است كه شما به عنوان یك تهیهكننده موفق آثار كودك و عروسكی فكر میكنید چرا در بین آن همه عروسك محبوب بچهها در دهه 60 و اوایل دهه 70 مثل عروسكهای «مدرسه موشها»، عروسكهای «السون و ولسون» و عروسكهای «خونه مادربزرگه» فقط كلاه قرمزی و پسرخاله توانستند تا این اندازه دوام داشته باشند و محبوبیتشان از نسلی به نسل دیگر منتقل شود؟
اول این نكته را بگویم كه وقتی قرار شد برنامه «صندوق پست» را تولید كنیم من به سراغ بهترینهای آن زمان در زمینه كارهای عروسكی رفتم، هنوز هم من برای آقایان طهماسب و جبلی به عنوان یك هنرمند احترام بسیار زیادی قائلم و معتقدم آقای جبلی یكی از بهترین آدمهایی است كه در زمینه كار با عروسك در ایران وجود دارد. البته هنرمندان زیادی بودند كه در این زمینه واقعا تبحر بالایی داشتند و ما هم با آنها همكاریهای مختلف و متعددی داشتیم ولی در مورد مثلا «السون و ولسون» باید بگویم كه این برنامه دست كمی از كلاه قرمزی نداشت و ما حتی قرار بود این برنامه را ادامه دهیم كه متاسفانه با مرگ نابهنگام مرحوم كامبیز صمیمیمفخم این اتفاق رخ نداد.
یعنی اگر آقای طهماسب و جبلی در همان زمان به هر دلیلی از پروژه كلاه قرمزی و پسرخاله كنار میكشیدند این عروسكها هم نمیتوانستند به موفقیت امروزشان برسند؟
قطعا اگر این دو نفر به هر دلیلی كار را ادامه نمیدادند از نظر اخلاقی به عنوان تهیهكننده كار را با هیچ كس دیگری ادامه نمیدادم و كلاه قرمزی همان موقع پروندهاش بسته میشد. این برای زمانی بود كه آنها نمیخواستند همكاری كنند ولی برعكس این قضیه هم وجود دارد. ما مشغول همكاری بودیم كه آنها به دنبال ساخت فیلم سینمایی كلاه قرمزی و پسرخاله رفتند و دلخوری من هم دقیقا همین جاست كه حدود دو دههای كه از زمان ساخت آن فیلم سینمایی تا به امروز میگذرد هیچ وقت از من به عنوان تهیهكننده و خالق این اثر در هیچ كدام از كارهایی كه ساختهاند نامینبردهاند. البته این مسئله برای من خیلی مهم نیست ولی آدمهای اطرافم خیلی این سوال را از من میپرسند كه چرا شما به عنوان طراح و خالق كلاه قرمزی پس از برنامه «صندوق پست» در هیچ كدام از كارهایی كه ساخته شده نقشی نداشتهاید.
خب چرا پس از اینكه فیلم كلاه قرمزی و پسرخاله در سینما ساخته شد و موفقیت زیادی كسب كرد شما با آقای طهماسب و جبلی ادامه همكاری ندادید؟ شما نخواستید یا آنها نخواستند؟
خودم نخواستم، من قرارداد طولانی مدتی با این دو نفر داشتم كه تا مدتها پس از فیلم سینمایی كلاه قرمزی و پسرخاله ادامه داشت ولی پس از اكران فیلم سینمایی من آن قرار دادها را فسخ كردم. چون معتقد بودم عروسكی كه برای تلویزیون ساخته شده و مخاطب زیادی هم پیدا كرده اگر وارد سینما شود جذابیت خود را از دست خواهد داد. تداوم این برنامه میتوانست خاطرههای بسیار بیشتری را برای بچههای نسلهای مختلفی كه تلویزیون میبینند به وجود آورد و اگر آن برنامه تلویزیونی تداوم داشت بدون شك تاثیرات خیلی بیشتری میگذاشت.
خب خیلی از برنامهها و كارتونهای سریالی در سراسر جهان هستند كه فیلمهای سینماییشان هم ساخته شده و هنوز هم به صورت سریال به پخش خود ادامه میدهند. این دو مسئله چه مغایرتی با هم دارد؟
همان موقع بحث این بود، كسانی كه در سینما كار میكنند و به موفقیت میرسند دیگر به تلویزیون برنمیگردند و واقعا هم همین گونه بود. با موفقیت كلاه قرمزی و پسرخاله من به عنوان تهیهكننده همین تصور را در مورد آقای جبلی و طهماسب پیدا كردم، چه درست و چه غلط موفقیت آن فیلم آنقدر زیاد بود كه احساس میكردم در آن مقطع برای هر دو نفر افت داشت كه به تلویزیون برگردند.
ولی آقای طهماسب و جبلی در مقاطع مختلف كلاه قرمزی را به تلویزیون برگرداندند و برای مخاطب تلویزیون برنامه ساختند.
نمیدانم واقعا تصور من اشتباه است یا درست .ولی معتقدم آقای جبلی و طهماسب بسیار هوشمندانه در این زمینه عمل میكنند. همانگونه كه برای هر فیلم سینمایی آنونسهایی در تلویزیون پخش میشود كه مخاطبان به دیدن آن فیلم روی پرده سینما جذب شوند به نظرم تمام برنامههای كلاه قرمزی هم كه به تناوب در تلویزیون ساخته شده به نوعی آنونس فیلم سینمایی آن محسوب میشود. پخش برنامه كلاه قرمزی در نوروز و زمانی كه بچهها و بزرگترها تعطیل هستند بهترین زمان ممكن برای یادآوری كلاه قرمزی و باز كردن دوباره پرونده آنها در ذهن مردم است. خب مدیران تلویزیون همیشه تشنه برنامه هستند و همیشه به آنتن خودشان فكر میكنند، شبكه دو هم كه شبكه كودك است و چه كسانی بهتر از آقای طهماسب و جبلی و عروسك كلاه قرمزی برای پر كردن باكسهای نوروزی شبكه كودك. تاسف من برای تلویزیون دقیقا همین جاست كه هیچ وقت با خودشان نگفتند كه خب تهیهكننده اصلی این برنامه چه كسی بوده و چرا از تهیهكننده سازمانی خودشان برای ساخت این برنامه استفاده نكنند. شاید حتی برایشان ارزانتر هم تمام شود وقتی مبالغی كه رد و بدل شده را میشنویم!
یعنی شما معتقد هستید كه برنامههای نوروزی كلاه قرمزی در سالهای اخیر جنبه تبلیغاتی برای فیلم سینمایی كلاه قرمزی و بچه ننه داشته؟
بله دقیقا.
و این یعنی بعد از اكران این فیلم دوباره خبری از كلاه قرمزی نخواهد بود تا زمانی كه فیلم سینمایی دیگری بخواهد ساخته شود؟
حتما همین گونه خواهد بود.
خیلیها معتقدند فیلمنامه دو فیلم سینمایی «كلاه قرمزی و سرو ناز» و «كلاه قرمزی و بچه ننه» به مراتب سطحشان از «كلاه قرمزی و پسر خاله» پایینتر است و به همین دلیل است كه مردم حتی با وجود فروش بالای دو فیلم بعدی هنوز هم نسخه سینمایی اولیهاش را دوست دارند. نظر شما چیست؟
اولا باید بگویم كلاه قرمزی حتی زمان ساخت برنامه «صندوق پست» فیلمنامه خوبی نداشت و اكثرا همه چیز بر پایه بداههپردازی جلو میرفت ولی آن زمان ایدهپردازیها بسیار بهتر بود. به نظرم در كارهای اخیر آقای جبلی و طهماسب نیازی به فیلمنامه یا ایدههای خیلی قوی نداشتند. مردم كلاه قرمزی را دوست دارند و شاید در نگاه اول خیلی برایشان مهم نباشد كه چقدر فیلمنامه خوب است یا بد. به نظرم بیشتر این كارها تجاری است و خب البته در این زمینه كاملا موفق هستند.
خب این تجاری شدن كلاه قرمزی به ماهیت آن از دید مردم ضرر میزند؟
به نظرم نه. كلاه قرمزی ذاتا جذاب است. الان دو نسل ما به این دو عروسك عشق میورزند و دوستشان دارند، الان هم با اضافه كردن یكی، دو تا عروسك جدید با خصوصیات اخلاقی و ظاهری متفاوت جذابیت برنامه حفظ شده است. ولی این وسط برای من خیلی جالب است كه یكی از هنرمندان سرشناس كشور كه اتفاقا با فیلم سینمایی «كلاه قرمزی و بچه ننه» هم همكاری داشته در یك مصاحبهای گفته كلاه قرمزی معجزه طهماسب و جبلی است و خلق این عروسكها از ذهن هنرمند این دو نفر بیشتر شبیه یك معجزه است. من احتمال میدهم این هنرمند ما كه اتفاقا با توجه به سن و سالش باید به خوبی برنامه صندوق پست را به خاطر داشته باشد اصلا برنامههای آن زمان تلویزیون را دنبال نمیكرده وگرنه اگر مخاطب این برنامه میبود زدن چنین حرفی از جانب او خیلی جای تعجب و سوال داشت.
خب واقعا آقای طهماسب و جبلی چقدر در خلق كلاهقرمزی و پسرخاله سهیم هستند؟
بگذارید اول بگویم كه من مشكلی با آقای جبلی و طهماسب ندارم. آنها هنرمند هستند و باید هنر خودشان را ارائه بكنند. اگر من دلخوری هم دارم كاملا به تلویزیون برمیگردد. واقعا چرا تلویزیون مدافع برنامههای تولیدی خودش نیست؟ اما در مورد سهمی كه آقایان جبلی و طهماسب در كلاه قرمزی دارند، باید بگویم پس از اینكه آن پخش برنامه زندهای كه با اجرای خانم معلمی بهمحبوبیت زیادی رسیده بود، متوقف شد ما تولید برنامه صندوق پست را كلید زدیم در حالی كه عروسكی هم به نام كلاه قرمزی وجود نداشت ولی نكته اینجا بود كه ما بهشدت عجله داشتیم، نه پول برای طراحی عروسك جدید داشتیم و نه وقتكافی. به همین دلیل مجبور شدیم به آرشیو عروسكها مراجعه كنیم تا بتوانیم از بین آنها عروسكی را با كمیتغییر و تحول به عنوان عروسك برنامه صندوق پست انتخابكنیم.
زمانیكه قرار شد از بین عروسكهای آرشیوی یكعروسك انتخاب شود، آقایطهماسب و جبلی هم حضور داشتند یا انتخاب اولیه عروسك كلاه قرمزی كه گویا یك حشره بوده توسط خودتان انجام شد؟
تلویزیون آرشیو عروسك دارد و هر تهیهكنندهای موظف است بعد از پایان برنامهاش عروسكها را به آرشیو تلویزیون تحویلدهد. من هم سراغ عروسكهای خودمرفتم. فقط من اجازه داشتم عروسكی را انتخاب و در شكل و شمایلش تغییرات دهم نه آقا یا خانم فلانی. آن زمان بنده آقای جبلی و طهماسب را برای كار در برنامه صندوق پست انتخاب كردم و من و آنها به عنوان نویسنده و كارگردان با مشورت هم از بین عروسكهای آرشیوی كه میدانستیم فعلا به آنها نیاز نداریم این عروسك فعلی را انتخابكردیم، البته دقیقا یادم نیست عروسك اولیه متعلق به كدام برنامه قبلی من بود. ما حتی در اول كار، پسرخاله را هم نداشتیم و فقط قرار بود كلاه قرمزی به عنوان بچه آقای طهماسب باشد و به عنوان یك پدر و پسر كار را جلو ببرند. با انتخاب عروسك از خانم مرضیه محبوب دعوتكردیم تغییراتی كه میخواستیم روی این عروسك انجام دهند.
اسم كلاه قرمزی و پسرخاله را دقیقا چهكسی انتخاب كرد و چرا این اسمها انتخاب شد؟
در ابتدایكار همه چیز اشتراكی بود. حتی با مدیر گروه كودك آن زمان هم در انتخاب اسم مشورتكردیم و تایید او را هم برای این اسمها گرفتیم. كلاهقرمزی را به خاطر رنگكلاهی كه داشت بهاین اسم صداكردیم كه خب مورد تایید همه قرارگرفت.درمورد پسرخاله هم پیشنهاد آقای طهماسب و جبلی بود كه این عروسك، پسرخاله كلاهقرمزی باشد. آن زمان رسم بود كه خیلی اوقات مردم پسرخاله، عمو، عمه و فامیلهای اینگونهشان را به اسم كوچك صدا نمیكردند. هنوز هم گاهی مردم به پسر عموی خودشان میگویند پسر عمو و اسمكوچكش را صدا نمیكنند و اینگونه اسم پسرخاله هم انتخاب شد، البته موضوعی هم كه وجود داشت این بود كه ما نمیخواستیم اسمهای معمول و انسانی روی این عروسكها بگذاریم چون ناخودآگاه برای مخاطب كودك این اسمهایی كه شاید تا به حال نشنیده و هیچكس هم در جامعه بهاین نام وجود ندارد، جذابتر باشد. حتی آقای طهماسب هم اسم نداشت و میبینید كه هنوز هم همه او را به نام آقای مجری میشناسند. اینگونه انتخاب، اسم شخصیتها را خاصتر میكرد و ما دقیقا به دنبال همین خاص بودن بودیم.
چرا شما كه برنامه موفقی مثل «صندوق پست» را تهیه كردید كه نتیجه اش شخصیتهای ماندگاری مثل كلاه قرمزی و پسرخاله شد بعد از این برنامه چنین كاراكترهای ماندگاری را خلق نكردید؟
چرا فكر نمیكنید این بیمهری روی من تاثیر بدی گذاشت؟ چرا فكر نمیكنید من با خودم این فكر را بكنم كه اگر باز هم تمام تلاش و ایدههایم را در قالب خلق یك یا چند عروسك خرج كنم در نهایت هیچ حقی نسبت به آنها نخواهم داشت؟ و این تصور اصلا تصورخوبی نیست. بعد از اتفاق فیلم سینمایی كلاه قرمزی و پسرخاله من بیشتر به سمت تهیه كارهای رئال و مسابقهای رفتم، واقعا سرخورده شده بودم چون فهمیدم تلویزیون از من كه كارمند رسمیاش هستم در قبال برنامههایی كه تهیهكرده و میكنم، دفاعی نخواهد كرد. به همین دلیل كارهایی تهیهكردم كه باز هم جنبههای آموزشی خودش را داشته باشد ولی امكان تبدیلش به یك اثر تجاری وجود نداشته باشد.
شما خودتان در آن زمان دغدغه مالی برای ساخت «صندوق پست» نداشتید؟
به هیچ عنوان، من كارمند رسمیتلویزیون بودم با حقوقی ثابت و مشخص، به همین دلیل من كیفیت كارها برایم بیشتر از هر چیزی مهم بود.
اگر روزی مثلث خانم شمشكی و آقایان طهماسب و جبلی كه خالقان اثر بودند هیچكدام در كنار این عروسك قرار نداشته باشند، كلاه قرمزی واقعا آنقدر برند هست كه بتواند بدون مشكل به كار خودش ادامه دهد؟
اگر بگوییم اتفاقی نمیافتد بیانصافی كردهایم. واقعا چه كسی میتواند هنر آقای جبلی را كتمان كند؟ چه كسی میتواند بهاین زیبایی همزمان به جای چند عروسك صحبت كند و به آنها جان ببخشد؟ آقای طهماسب هم به همین صورت. من به هیچ عنوان تایید نمیكنم كه كسانی بتوانند بیایند كه به جای آقای جبلی و طهماسب قرار بگیرند و بتوانند موفقیت كلاه قرمزی و پسر خاله را ادامه دهند.
اگر روزی بهشما پیشنهاد دهند كه دوباره در تلویزیون برنامهای با حضور آقایان طهماسب و جبلی در خصوص كلاه قرمزی و پسرخاله بسازید، قبول خواهید كرد؟
حتما. من با این آقایان مشكلی ندارم. همیشه گفتهام كه عزیزان هنرمند هستند و باید از آنها تقدیر شود. البته بهاین صورت كه بیایند یك كار 13 قسمتی تولید كنیم و تمام، قبول نخواهمكرد ولی اگر قرار بگذارند كه یك برنامه بلند مدت و حداقل یك ساله برای این دو عروسك تهیه و تولید كنیم، حتما قبول خواهم كرد.