زندگی نامه اتفان هاوکینگ
استیون ویلیام هاوکینگ (به انگلیسی: Stephen William Hawking) CH, CBE, FRS, FRSA (زادهٔ ۸ ژانویه ۱۹۴۲) یک فیزیکدان نظری و کیهانشناسی بریتانیایی است که کارهای علمی اش سابقهای بیش از چهل سال دارد. کتابها و همایشهایش او را به یک چهرهٔ محبوب تبدیل کرده است. در حال حاضر، او عضو جامعهٔ سلطنتی هنر، یک عضو ثابت جامعهٔ اسقفان دانشمند و در سال ۲۰۰۹ میلادی دریافت کنندهٔ مدال آزادی ریاست جمهوری امریکا است.
استیون هاوکینگ به مدت سی سال دارنده کرسی ریاضیات لوکاس بوده، از سال ۱۹۷۹ میلادی تا یکم اکتبر ۲۰۰۹. او به خاطر کاریهایی که در زمینهٔ کیهانشناسی و جاذبه کوانتوم انجام داده است، به ویژه در زمینهٔ سیاه چاله شناخته شده است. او همچنین موفقیتی در کار کردن بر روی موضوعات مشهور به ویژه با بیان کردن نظریههای خودش کسب کرد، علاوه بر همه اینها کتاب او تاریخچه زمان که با رکوردی ۲۳۷ هفتهای به عنوان پرفروشترین کتاب در بریتانیا باقی ماند باعث شهرتش شد. آخرین کتاب او که در اواخر سال ۲۰۱۰ به چاپ رسید و جنجال زیادی به پا کرد طرح بزرگ نام دارد. این کتاب تنها پس از چند روز به یکی از پرفروش ترین کتابهای آمازون تبدیل شد. آقایان حسین صداقت و امیر امیرآبادی این کتاب را در شهریور ۱۳۹۰ ترجمه و انتشارات نقش و نگار نیز آن را منتشر کرده است.
هاوکینگ مبتلا به بیماری اسکلروز جانبی آمیوتروفیک است، وضعیتی که پس از سالها، پیشرفت بیماری در بدنش، او رابه فردی کاملا فلج مبدل نموده است.
زمینههای پژوهشی
زمینهٔ پژوهشی اصلی وی کیهانشناسی و گرانش کوانتومی است. از مهمترین دستاوردهای وی مقالهای است که به رابطهٔ سیاهچالهها و قانونهای ترمودینامیک میپردازد.
او نشان میدهد که سیاهچالهها بعد از مدتی به وسیلهٔ زوجهای ذرات مجازی که در افق رویداد آن تشکیل میشود، نابود میشوند که همین زوج ذرات پیشبینی میکند که سیاه چالهها باید امواجی از خود تابش کنند، که امروزه این امواج به نام تابش هاوکینگ (و گاهی تابش بِکستِین-هاوکینگ) خوانده میشوند.
مقالهٔ مشترک استیون هاوکینگ و پنروز که در سال ۱۹۷۰ منتشر شد و ثابت میکرد که اگر نسبیت عام درست باشد و جهان دارای آن مقدار ماده که مشاهده میکنیم باشد، باید تکینگی انفجار بزرگ در گذشته رخ داده باشد
او با کیپ ثورن دربارهٔ اینکه ماکیان ایکس یک سیاهچاله نیست یک شرطبندی علمی داشتهاست
علمی
وی میگوید:
تفاوت میان گذشته و آینده از کجا ناشی میشود؟ قوانین علم میان گذشته و آینده تمایزی قایل نمیشود، بااین حال در زندگی عادی تفاوتی عظیم میان گذشته و آینده وجود دارد. ممکن است ببینید یک فنجان از روی میز به زمین بیفتد و تکه تکه شود اما هرگز شاهد آن نخواهید بود که فنجان تکههای خود را جمع کند و به بالا بپرد و بر روی میز برگردد. افزایش بینظمی یا به اصطلاح آن آنتروپی چیزی است که گذشته را از آینده متمایز میکند و به زمان جهت میدهد. هاوکینگ زمانی عقیده داشت که گسترش جهان هستی متوقف و جهان دوباره جمع میشود. او بعدها گفت که اشتباه میکردهاست.
ناتوانی جسمی
استیون هاوکینگ در ژانویه ۱۹۶۳ و در آغاز بیست و یک سالگی، به دنبال احساس ناراحتی در عضلههای دست و پا به بیمارستان مراجعه کرد. آزمایشهایی که روی او انجام گرفت علائم بیماری بسیار نادر و درمان ناپذیری را نشان داد. این بیماری که به نام اسکلروز جانبی آمیوتروفیک یا ALS شناخته میشود بخشی از نخاع و مغز و سیستم عصبی را مورد حمله قرار میدهد و به تدریج اعصاب حرکتی بدن را از بین میبرد و با تضعیف ماهیچهها فلج عمومی ایجاد میکند بطوریکه بمرور توانایی هرگونه حرکتی از شخص سلب میشود. معمولاً مبتلایان به این بیماری بیدرمان مدت زیادی زنده نمیمانند و این مدت برای استیون بین دو تا سه سال پیشبینی شده بود. پس از این اتفاق، استیون هاوکینگ دچار ناراحتی و افسردگی شد و همهٔ آرزوهای خود، مانند تحصیل در دورهٔ دکترا را از دست رفته میدید.
به اتاقی که در دانشگاه داشت پناه برد و در تنهایی ساعتها متفکر و بیحرکت ماند. خودش بعدها تعریف کردهاست که آن شب دچار کابوسی شد و در خواب دید که محکوم به اعدام شدهاست و او را برای اجرای حکم میبرند و در آن موقعیت حس کرد که هر لحظه زندگی چقدر برایش ارزشمند است. بعد از بیداری به یاد آورد که در بیمارستان با یک جوان مبتلا به بیماری سرطان خون هم اتاق بوده و او از فرط درد چه فریادهایی میکشید. پس خود را قانع کرد که اگر به بیماری درمانناپذیری مبتلااست لااقل درد نمیکشد. اوکه هیچ چیز را به آسانی نمیپذیرفت با خود فکر کرد که از کجا معلوم که پیش بینی پزشکان درست از کار در بیاید.
اما آنچه به او قوّت قلب و اعتماد به نفس بیشتری برای مبارزه با ناامیدی و بدبینی داد آشناییش در همان ایام با دختری به نام (جین وایلد) بود که بعدها همسرش شد.
جین دانشجوی دانشگاه لندن بود اما تحت تأثیر هوش فوقالعاده و شخصیت استثنایی استیون چنان مجذوب او شده بود که هر هفته به سراغش میآمد و ساعتی را به گفتگوی با او میگذرانید. آنها پس از چندی رسما نامزد شدند و استیون تحصیلات دانشگاهی اش را از سر گرفت زیرا برای ازدواج با جین میبایست هرچه زودتر دکترای خود را بگیرد و کار مناسبی پیدا کند. و او طی دو سال با اشتیاق و پشتکار این برنامه را عملی کرد در حالیکه رشد بیماری را در عضلاتش شاهد بود و ابتدا به کمک یک عصا و سپس دو عصا راه میرفت. ازدواجش با جین در سال ۱۹۶۵ صورت گرفت و او چنان غرق امید و شادی بود که به پیش بینی دو سال پیش پزشکان در مورد مرگ قریب الوقوعش نمیاندیشید.
از اواخر دهه ۶۰ برای نقل مکان از صندلی چرخدار استفاده میکند و قدرت تحرک از همه اجزای بدنش بجز دو انگشت دست چپش سلب شدهاست. با این دو انگشت او میتواند دکمههای رایانه بسیار پیشرفتهای را فشار دهد که اختصاصأ برای او ساختهاند و بجایش حرف میزند و رابطه اش را با دنیای خارج برقرار میکند زیرااستیون از سال ۱۹۸۵ قدرت گویایی خود را هم ازدست دادهاست.
در آن سال او پس از بازگشت از سفری به گرد جهان برای مدتی در ژنو بسر میبرد که مرکز پژوهشهای هستهای اروپاست و دانشمندان این مرکز جلسات مشاورهای با او داشتند. یک شب که استیون هاوکینگ تا دیر وقت مشغول کار بود ناگهان راه نفس کشیدنش گرفت و صورتش کبود شد بیدرنگ او را به بیمارستان رساندند و تحت معالجات اضطراری قرار دادند. معمولاً مبتلایان به بیماری ALS در مقابل سینه پهلو حساسیت شدیدی دارند و در صورت ابتلای به آن میمیرند که این خطر برای استیون هاوکینگ هم پیش آمده بود و گرفتن راه تنفس او ناشی از سینه پهلو بود. پس از چند روز بستری بودن در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان سرانجام با اجازه همسرش تصمیم گرفته شد که با عمل جراحی مخصوص مجرای تنفس او را باز کنند اما در نتیجه این عمل صدای خود را برای همیشه از دست میداد.
عمل جراحی با موفقیت صورت گرفت و بار دیگر استیون از خطر مرگ جست. هر چند قدرت گویایی خود را از دست داد، با جایگزینی رایانه مخصوص سخنگو ارتباط او با اطرافیانش حتی بهتر از سابق شد زیرا قبلا بعلت ضعف عضلات صوتی با دشواری و نارسایی زیاد صحبت میکرد. برنامه ریزی این دستگاه شامل سه هزار کلمهاست و هر بار که استیون بخواهد سخنی بگوید میبایست با انتخاب کلمات و فشردن دکمههای رایانه به کمک دو انگشتش که هنوز کار میکنند جمله مورد نظرش را بسازد و صدای مصنوعی به جای او حرف میزند. البته اینگونه سخنگویی ماشینی طولانی تر است اما خود استیون که هرگز خوشبینی اش را از دست نمیدهد عقیده دارد که به او وقت بیشتری میدهد برای اندیشیدن آنچه میخواهد بگوید و سبب میشود که هرگز نسنجیده حرف نزند.
جین و استیون تا سال ۱۹۹۰ با هم زندگی میکردند. در این زمان در طول یک نیمسال تحصیلی جین در کمبریج ماند و استیون به همراه پرستارش الن میسون در بیرون کمبریج زندگی میکردند. در پایان نیمسال کار جین و استیون به جدایی انجامید و سپس استیون و الن به آپارتمان جدیدی اسبابکشی کردند. الن در این زمان هنوز همسر قانونی دیوید میسون، سازنده نخستین دستگاه گویا برای استیون، بود.[۳] این ازدواج نیز در سال ۲۰۰۶ با طلاق خاتمه یافت.
باورهای دینی
هاوکینگ در آثار اولیه خود به وجود خدا اشاره میکند برای مثال در کتاب پرفروش تاریخچه مختصر زمان مینویسد: «اگر ما بتوانیم فرضیههای لازم برای توضیح هر پدیده و ماده موجود در هستی را کشف کنیم این کشف، یک پیروزی نهایی برای خرد انسانی است برای اینکه ما میتوانیم فکر خدا را بخوانیم.»[۴]
اما بعدها در کتاب طرح عظیم به این موضوع اشاره میکند که برای توضیح عالم هستی نیازی به یک آفریدگار نیست.
همچنین وی به صراحت عنوان کردهاست که اعتقاد به وجود بهشت و یا نوعی از حیات پس از مرگ در حقیقت «افسانهای» است برای مردمانی که از مرگ میهراسند. او با صراحت میگوید که پس از آخرین فعالیت مغز انسان دیگر حیاتی برای وی وجود ندارد.
برخی از دانشوران نیز دیدگاههای وی را تفسیری شخصی از علوم تجربی دانسته و اعلام کردند که هاوکینگ به عنوان یک دانشمند نمیتواند وجود یا عدم وجود خدا را ثابت کند.
آثار
The Large Scale Structure of Spacetime with George Ellis
The Large, the Small, and the Human Mind, (with Abner Shimony, Nancy Cartwright, and Roger Penrose), Cambridge University Press, 1997, ISBN 0-521-78572-3
The Grand Design | طرح بزرگ
A Brief History of Time | تاریخچه زمان
A Briefer History of Time
Black Holes and Baby Universes and Other Essays
The Universe in a Nutshell | جهان در پوست گردو
On The Shoulders of Giants. The Great Works of Physics and Astronomy
George's secret key to the universe | دریچهای به سوی کیهان
George's cosmic treasure hunt | گنجینه کیهانی
نقد پیدایش جهان از نظر هاوکینگ
اخیراً یک نظریه از فیزیکدان معروف جهان هاوکینگ (Stephen Hawking) مطرح شد که موجب شگفتی جهانیان شده است و آن نظریه این است که جهان بدون خدا به وجود آمده است. علم ثابت کرده که جهان به طور خود به خود به وجود آمده است. به گفتۀ وی با کمک نظریه کوانتومی (Quantum Theory) و جاذبه زمین می توانیم ثابت کنیم که جهان به طور خود به خود به وجود آمده. در مقابل چنین نظریه ای باید دید پاسخ اسلام چیست؟ آیا تا به حال کسی هست از میان دانشمندان فیزیک و یا علمای مسلمان بوده یا هست که این نظریه را رد کرده باشد؟
این شبهه را می توان در دو بخش پاسخ گفت. در بخش اول به طرح دیدگاه های هاوکینگ و نقد آن می پردازیم و در بخش بعدی نظریه هایی که در این باب از سوی حکمای اسلامی ارائه شده را شرح می دهیم.
الف) درباره هاوکینگ و دیدگاه هایش:
۱- شخصیت هاوکینگ را بیشتر بشناسیم:
استیون (استفان) ویلیام هاوکینگ (به انگلیسی: Stephen William Hawking) زاده ۸ ژانویه ۱۹۴۲، یک فیزیکدان نظری و کیهان شناس بریتانیایی است که کارهای علمی اش سابقه ای بیش از چهل سال دارد. استیون هاوکینگ را از بزرگ ترین دانشمندان فیزیک نظری معاصر میشمارند و حتی به اعتقاد بعضی از دانشمندان، او برجستهترین فیزیکدان بعد از انیشتین است. کتابها و همایش هایش او را به یک چهرۀ محبوب جهانی تبدیل کرده است. زمینهٔ پژوهشی اصلی وی کیهانشناسی و گرانش کوانتومی است. وی را انیشتین دوم لقب داده اند؛ زیرا می کوشد تئوری معروف نسبیت را تکامل بخشد و از تلفیق آن با تئوری های کوانتومی فرمول واحد جدیدی ارائه دهد که توجیه کننده تمامی تحولات جهان هستی از ذرات ریز اتمی تا کهکشان های عظیم باشد. انیشتین معتقد بود که چنین فرمول یا قانون واحدی می بایست وجود داشته باشد و سال های آخر عمرش را در جستجوی آن سپری کرد اما توفیقی نیافت.
۲- دیدگاه های علمی هاوکینگ:
هاوکینگ با کتاب “تاریخچۀ زمان،” که در سال ۱۹۸۸ منتشر شد و شرحی بر منشأ و مبدأ جهان بود، و برای فعالیتهایش دربارۀ سیاه چالهها، کیهانشناسی و گرانش کوانتومی به شهرت رسید. همیشه این فکر غالب بود که هیچ چیز نمیتواند از سیاهچاله بگریزد، اما هاوکینگ اولین بار اظهار داشت که تحت شرایط معینی ، یک سیاهچاله میتواند، ذرات ریز اتمی گسیل کند. این پدیده امروزه به تابش هاوکینگ معروف شده است. او به کار روی نظریه مبدأ جهان ادامه داد و ادامه این کار به راه های وصل نسبیت (گرانش) با مکانیک کوانتومی (کارکرد درونی اتم ها) دست یافت. کارهای هاوکینگ سهم عظیمی در آنچه فیزیکدان ها «نظریه وحدت بزرگ» نامیدهاند، داشته است. طبق این نظریه تمام قانونمندی های فیزیک در قالب یک قانون یا معادله بیان میشود و فیزیکدان ها پیرو دیدگاه آرمانی انیشتین در تلاش برای یافتن این معادلهاند. انیشتین با تلاشی نافرجام در قلمرو ریاضیات نتوانست این مجموعه متفاوت قوانین طبیعی را باهم آشتی داده و همساز کند، اما او قلبا ایمان داشت که ماورای این نیروها سادگی و سهولتی نهفته است که در متن آن میتوان تمام این نیروها و قوانین آنها را با قانون های واحدی توضیح داد و این اعتقاد صرفا بر نوعی زیبایی شناسی استوار بود. باید توجه داشت که انیشتین انسان موحدی بود و به خدای یکتا اعتقادی راسخ داشت، از طریقی به زیبایی ریاضیات نیز عشق وافری میورزید. از این رو معتقد بود که خالق یکتا با نگرشی زیباشناسانه جهان را با هندسه و ریاضیات زیبایی در قالب یک معادله سهل و ساده نظم داده است. حال هاوکینگ وظیفه خود می داند که تلاش کند تا این معادله زیبا و سهل و ساده را بیابد.
البته همه فیزیکدانان چنین وحدتی را باور ندارند؛ مثلا “ولفانگ پاولی” فیزیک دان برجسته اتریشی که اصل طرد او در آرایش عناصر جدول مندلیف و شناخت بیشتر عناصر، تحول شگرفی ایجاد کرد، یک بار به شوخی گفته بود: “آنچه را خدا از هم جدا کرده است، هرگز کسی پیوندشان نخواهد داد.” این انتقادات هاوکینگ را ناامید نساخت. او با همکاری راجرپن رز فیزیکدان و ریاضیدان برجسته دانشگاه آکسفورد با استفاده از نظریه نسبیت عام انیشتین به این نتیجه رسیدند که فضا- زمان در لحظه مهبانگ (Big-Bang) آغازی داشته و این آغاز در سیاهچاله ای رخ داده است. این نتیجه ضرورت وحدت نسبیت عام و مکانیک کوانتومی را الزام آور ساخت که جهش علمی عظیمی را در نیمه دوم قرن بیستم به وجود آورد. یکی از نتایج این نظریه این استنتاج بود که سیاهچالهها الزاما نباید کاملا سیاه باشند، بلکه میتوانند پس از گسیل تابش ناپدید شوند. حدس دیگر این که جهان در لحظه فرضی هیچ کرانهای ندارد.
۳- هاوکینگ و خداباوری:
او تا پیش از انتشار کتاب جدیدش با عنوان «طرح شکوهمند» یا «تدبیر بزرگ»(The Grand Design) در روز هفتم سپتامبر۲۰۱۰ (شانزدهم شهریور ۱۳۸۹) معتقد بود: اعتقاد به وجود خالقی برای عالم با دیدگاه های علمی در باب نحوه پیدایش جهان سازگار است.
۴– دیدگاه هاوکینگ در کتاب جدیدش:
هاوکینگ «تدبیر بزرگ»(The Grand Design) را با همکاری لئونارد ملودینو (Leonard Mlodinow) به نگارش درآورده است. بنتام دل، ناشر آمریکایی کتاب « تدبیر بزرگ» اعلام کرده که این کتاب حاصل ۴۰ سال پژوهشهای شخصی هاوکینگ و مجموعه ای از مشاهدات نجومی شگفتآور و همچنین پیشرفت های نظری است. هاوکینگ و ملودینو شواهد وجود یک «تئوری یکپارچه ساز» را به آزمون گذاشته اند. به زعم ایشان این تنها تئوری است که میتواند همه نیروهای طبیعت را شرح و توضیح دهد.
فیزیک دان برجستۀ بریتانیایی، در کتاب جدید خود استدلال کرده است که خداوند جهان را نیافریده و “انفجار بزرگ” پیامد اجتناب ناپذیری از قوانین فیزیک بوده است. او در “طرح بزرگ” مینویسد:
«به دلیل وجود قانونی همچون گرانش، جهان می تواند خودش را از هیچ چیز بیافریند. به دلیل همین آفرینش خود به خودی است که به جای هیچ چیز، چیزهایی وجود دارد. جهان وجود دارد و ما وجود داریم. نیازی نیست به خدا متوسل شویم که فتیله آبی را برافروزد تا جهان به حرکت درآید».
آخرین نظرات پیشنهادی او، دیدگاه قبلیاش را که دربارۀ دین اظهار داشته بود نقض میکند. او اخیراً نوشت که قوانین فیزیک به این معنی است که در واقع لازم نیست معتقد باشیم خدا در انفجار بزرگ دست داشته است. او در آخرین کتاب خود گفته است که اکتشافات سال ۱۹۹۲ دربارۀ چرخش سیارات به دور ستارهای غیر از خورشید، برای به چالش کشیدن دیدگاه پدر فیزیک، اسحاق نیوتون کمک کرده است، که میگفته جهان نمیتوانسته از هرج و مرج به وجود آمده باشد و توسط خداوند آفریده شده است. او مینویسد:
“علتی که شرایط سیارۀ ما را منطبق و مناسب میسازد – خورشید واحد، ترکیب خوش اقبالانهاش با زمین – فاصلۀ خورشید و جرم خورشیدی، بسیار کمتر قابل توجه است، و به مراتب شواهد قانع کنندۀ کمتری وجود دارد که زمین فقط برای لطف به نوع بشر طراحی شده باشد”.
۵٫ نقد دیدگاه هاوکینگ در اثر جدیدش:
اولا در علم به معنای science آن هیچ گزاره صد در صد قطعی ای وجود ندارد و نظریه حاضر نیز از قاعده فوق مستثنا نیست. برخلاف هیاهوهای رسانه ای، خود دانشمند هنوز به قطعیتی که آنها طرح می کنند نرسیده است. شاید پر سر و صداترین بند کتاب، این باشد:
«به دلیل وجود قانونی همچون گرانش، جهان می تواند خودش را از هیچ چیز بیافریند. به دلیل همین آفرینش خود به خودی است که به جای هیچ چیز، چیزهایی وجود دارد. جهان وجود دارد و ما وجود داریم. نیازی نیست به خدا متوسل شویم که فتیله آبی را برافروزد تا جهان به حرکت درآید».
اگر خوب به این بند دقت کنیم، می بینیم که بر خلاف برداشت عام(به عمد یا به سهو)، این بند چیزی درباره وجود خدا نمی گوید. شاید معادل این بند را بتوان این گونه نوشت: «توسل به خدا برای تشریح منشا جهان فیزیکی امری غیرضرور است». این جمله گرچه نتایج الهیاتی(Theological) دارد و حتی استادان دانشکده الهیات کمبریج (Faculty of Divinity, University of Cambridge)هم به آن واکنش نشان داده اند، ولی پا را از ساحت علوم تجربی بیرون نمی گذارد و هیچ صلاحیتی برای اظهار نظر فلسفی یا دینی ندارد.
چنین ایده ای بلافاصله به مهبانگ(BigBang) اشاره دارد: نقطه اولیه چگال و داغ چگونه به وجود آمده است؟ برخی معتقدند که (لزوما) نیرویی ماوراطبیعی(Supernatural Force) چنین تکنیکی را ایجاد کرده است. اما در این کتاب عنوان شده که احتمالا راهکاری فیزیکی و با توسل به قانون گرانش برای این مسئله وجود دارد.
بر روی میز فیزیک دانان، هم نظریه میدان واحد(Unified Field Theory) قرار دارد و هم نظریه M(M-Theory) . دانشمندان هنوز هم با پیوند دادن مکانیک کوانتومی(Quantum Mechanics) و نظریه نسبیت(Theory Of Relativity) مشکل دارند و این یعنی هنوز به نتیجه قطعی نرسیده اند.
دوم اینکه تلاش هاوکینگ برای یافتن نظریه واحدی که تمام پدیده های عالم را توضیح دهد، کوششی بلندپروازانه به نظر می رسد ولی در هر حال ادامه راه انیشتین برای تحقق رؤیای او، در واقع همان حرکت از کثرت به وحدتی است که در حکمت اسلامی از آن سخن به میان آمده است. به فرض پذیرش انکار خدا از سوی او، این فیزیک دان تنها خدای اساطیری و توهمی را انکار کرده است، نه خدای حقیقی و عرفانی و هستی شناسانه. آنچه او انکار کرده همان خدایی است که فیلسوف آلمانی، نیچه، از مرگ آن سخن گفت. یعنی خدای ذهنی.
سوم این که حتی اگر این تئوری به زعم خود وجود خالقی برای جهان را نیز انکار می کرد باز نمی توانست خللی در اعتقادات دینی یک فرد مؤمن ایجاد کند. مؤمن واقعی که خالی از هر نفاقی است به خصوص نفاق علمی ـ که بدترین نفاق ها است ـ از آفت علم پرستی یا تکنولوژی پرستی در امان است. روشنفکرانی که یافته های علمی جهان غرب را اصل می انگارند و درصدد هستند تا اعتقادات دینی خود را با این یافته ها به طور کامل مطابق نمایند، در عمل به دینی شرک آلود و نفاق آمیز می رسند که توجیه گر و پرستنده و پیرو دیدگاه های متغیر و فاقد قطعیت علم غربی است که همه روزه در حال تغییر است. به عنوان نمونه همین آقای هاوکینگ در سال ۲۰۰۴ دیدگاه معروفش در باب اطلاعات سیاه چاله ها را تغییر داد. دیدگاهی که سال ها او و بسیاری به تبع او درست می انگاشته اند. نمونه های دیگر در تاریخ علم از این دست فراوان هستند که نمونه مشهور آن دیدگاه گالیله درباره گردش زمین است.
نتیجه:
اگر این چنین به موضوع نگاه کنیم و نتایج را بنگریم، متوجه می شویم که هیچ کدام از استدلال های وجود خدا با چنین فرضیه ای مخدوش نمی گردد. همان طور که هیچ کدام از علل وجود خدا، به تشریح ماوراطبیعی مهبانگ تکیه ندارد.
ب) دیدگاه حکمای مسلمان در باب پیدایش عالم:
طبق نظر اسلام خداوند عالم را از عدم خلق نموده است. حکما فلاسفه و عرفای اسلامی تعابیر مختلفی از این مسئله دارند، به عنوان نمونه ابن سینا پیدایش عالم را محصول عشق می داند. در آثارحکمای اسلامی سده های پیشین طبعاً به دلیل هم عصر نبودن با ما نمی توان نظریه ای یافت که پیدایش عالم را با علم و دانش فیزیک امروز توضیح دهد. در جهان معاصر برخی حکمای اسلامی توانسته اند به این مهم دست یازند از جمله زنده یاد «سید عباس معارف» در رساله «ماترژن یا ذره موج نهایی» با وام گرفتن از اصول فیزیک کوانتوم، نظریه نسبیت و ثابت پلانک و با نگاهی به نظریه جوهرفرد در فلسفه و حکمت اسلامی، توانست به این مهم دست یازد و خلقت از عدم را توصیفی فلسفی ـ علمی دهد.
منبع بیوگرافی : ویکی پدیا
منبع نقد بر نظریه پیدایش جهان : اسلام پدیا
منبع فیلم : آپارات