وقتی «آکیو تویودا»، مدیرعامل «تویوتا» در مقابل نگاه 200کارمند فروشگاه تویوتا در واشنگتن گریه کرد و کمتر از یک ساعت بعد مصرفکنندگان تویوتا در همه جهان تصویر او را (در حالی که بغض صورتش را متورم کرده بود) دیدند، بدون شک برگه دیگری برای توسعه در مقیاس جهانی ورق خورده بود.
در روزهای سرد پایان سال 2009 و آغاز سال 2010، همه کیوسکهای صنعتی جهان از نقص فنی خودروهای تویوتا و فراخوانمیلیونی این شرکت برای تعویض یا ترمیم این خودروها سخن میگفتند و بسیاری از تولیدکنندگانی که قدی اندازه تویوتا داشتند، حتی بر این باور بودند که روزگار افسانهای تویوتا به پایان خط رسیده است. اتفاق ناخوشایندی برای چشمبادامیهای دنیای توسعه صنعتی رخ داده بود.
آنها بعد از سالهای طولانی، فرمانروایی و برندسازی صنعتی حالا باید خودروهای خود را از کوچکترین و بزرگترین بازارهای جهان بیرون میکشیدند. کمی تا حدودی شبیه این اتفاق، همزمان خودروسازی ایران را نیز در آغوش گرفته بود. مدت زمان زیادی بود که 405های ایرانی در خیابانها آتش میگرفتند و شهروندان خودروسوار هم در میان همهمه شعلههای آتش دود میشدند و به هوا میرفتند؛ اما پایان ماجرای آتشسوزی 405ها چیزی جز سخنان مارپیچی از سوی مدیران کلان صنعتی برای گریز از پاسخگویی نبود.
در آن روزها مدیران خودروساز و کتوشلوارپوشان دولتی صنعت، شبیه همان تابلوی معروف بودند که قدیمها در اتاق انتظار همه سالنها و مطبهای درمانی پیدا میشد. در آن تابلو پرستاری علامت سکوت را روی صورت نشان میداد و حالا مدیران صنعتی با همان علامت سعی در تزریق سکوت و سرپوش گذاشتن روی آتش گرفتن 405ها داشتند؛ هرچند آنها موفق نشدند، اما برای سنجش توان عقلانیت، جایگاه و درک از توسعه میتوان «تویودا» را در کنار مدیران صنعتی ما گذاشت. فردای روزی که تویودا گریه کرد، همه رسانههای جهانی تیتر زدند: «رییس تویوتا عذرخواهی کرد، تشکر کرد و اشک ریخت!» کمی توجه کنید.
این تیتر حالوروز بیستوهشتمین مرد قدرتمند جهان را نشان میداد که با 53سال سن در مقابل دوربینها ایستاد و فقط برای یک نقص فنی در محصول خود (در ضمن تویوتاها هیچوقت آتش هم نگرفته بودند) اشک ریخت و از مصرفکنندگان معذرت خواست.
در آن روزها بعد از این اتفاق، دیگر ورشکستگی تویوتا، محصولی با آن همه «دلربایی تاریخی»، مهم نبود. بلکه تعظیم و گریه یک «مدیر برندساز» روی نقطه تاکید و اهمیت ایستاده بود که فقط برای «افت کوچک فنی» در تولید سامانه خود به همه مصرفکنندگان و مخاطبان جهانی تویوتا میگفت: «ببخشید». این معذرتخواهی حتما بهاندازه تاریخ توسعه ارزش داشت و ارزش دارد و در خاطرهها میماند؛ چون در ثانیهای از تاریخ، مناسبات اقتصادی میان «تویوتا» و بازار را به مناسباتی انسانی تبدیل کرد.
البته اکنون بازگشتن به روزهای گذشته و بهیادآوردن رفتار «تویودا» ربطی به خودروسازان ایرانی ندارد. بهعبارتی، وقتی به سرمای چند سال قبل بازمیگردیم، میتوانیم «تویوتا» را برای عبرتی بزرگتر و تجربهای وسیعتر شکار کنیم. بدون تعارف «گریه آکیو تویودا» محصول توسعهیافتگی است و سرکشی مدیران اقتصادی و صنعتی که ناهنجاری بزرگتری از افت کوچک فنی برای یک اقتصاد ملی خلق کردهاند، نماد توسعه نیافتگی محسوب میشود. در این گزاره شک نباید کرد. بهترین کار برای اثبات این ماجرا، قیاس رفتار مدیران اقتصادی در ایران با بزرگان صنعتی در میان توسعهیافتههاست.
در آنجا برای یک نقص فنی کوچک در تولید خودرو گریه میکنند و در اینجا مدیران اقتصادی در طول هشت سال پول ملی را مچاله میکنند، صنعت را به دیوار میزنند و تولید را آواره اقتصاد میکنند، نقدینگی را چند صد برابر افزایش میدهند، تورم را دیوانه و سیری معیشت را به رویا تبدیل میکنند و در آخر نیز میگویند: «ما بهترینها هستیم.» درواقع اگر مدیران دولتی اقتصاد ناراحت نشوند، باید گفت که تفاوت در همین «ترینها» نهفته است.
آنها برند میسازند، جهانیاش میکنند و نامش را به فرق آسمان میزنند و اگر جایی برندشان کم بیاورد در مقابل مردم گریه میکنند و معذرت میخواهند، ولی در اینجا مدیران اجرایی ما توسعه را بر زمین میزنند، کمدرآمدها را شرمنده ریال و تومان و دلار میکنند و در آخر فیلم هم در مقابل دوربین میایستند و حریف میطلبند که بهترین هستیم و اگر مردم هم حماسهای خلق کردند به خاطر علاقه به ما و اندیشه اجرایی و ابزاری ما بوده است!
القصه، اصولگرایان عزیز! لطف کنید و کمی تاریخ توسعه را در همین سالهای اخیر مطالعه کنید، آنوقت بهوضوح میبینید، معذرتخواهی بسیار آسانتر از کاری است که در هشتسال گذشته، مدیران همفکر شما با توسعه در ایران کردند. شک نکنید./فرارو