قالب نایت اسکین

برای تازه شدن دیر نیست




در حضور واژه های بی نفس
صدای تیک تیک ساعت را گوش کن
شاید مرهم درد ثانیه ها را پیدا کنی


+ نوشته شده در شنبه یکم تیر 1387 | ساعت2:26 | توسط رضا





ببین اندام تنهاییم را
که در لحظه های خاکستری
در انتظار طلوع خورشید است


+ نوشته شده در یکشنبه نوزدهم خرداد 1387 | ساعت2:21 | توسط رضا





این شب ها
چشم های من خسته است
گاهی اشک ، گاهی انتظار
این سهم چشم های من است


+ نوشته شده در چهارشنبه یازدهم اردیبهشت 1387 | ساعت2:16 | توسط رضا





مترسک ناز می کند
کلاغ ها فریاد می زنند
و من سکوت می کنم....
این مزرعه ی زندگی من است
خشک و بی نشان


+ نوشته شده در دوشنبه نوزدهم فروردین 1387 | ساعت2:13 | توسط رضا





نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند
مثل آسمانی که امشب می بارد....
و اینک باران
بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند
و چشمانم را نوازش می دهد
تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم


+ نوشته شده در چهارشنبه هشتم اسفند 1386 | ساعت13:3 | توسط رضا





صدای جیر جیرک ها به گوش می رسد
سکوت را نوازش می دهند
و جای خالی آدم های شب نشین را
با نگاهی معصومانه پر می کنند


+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و پنجم بهمن 1386 | ساعت20:47 | توسط رضا





در امتداد نگاه تو
لحظه های انتظار شکسته می شود
و بغض تنهایی من
مغلوب وجود تو می شود


+ نوشته شده در دوشنبه دهم دی 1386 | ساعت3:17 | توسط رضا |