وابستگی افراطی ، امری مذموم و ناخوشایند است که می تواند انسان را از مسیر سالم و کارآمد زندگی بازدارد و انرژی های مثبت او را صرف موارد بیهوده و بی سرانجام گرداند. جالب اینجاست که وابستگی ، می تواند خودش را از دید مردم پنهان نماید.
برآنیم تا در این مقاله ، 9 نوع از جلوههای وابستگی در شکلهای گوناگونی از خصیصهها، نقشها یا قالبهای رفتاری و شخصیتی را مورد بررسی قرار دهیم ، تا شما کاربران گرامی ، با جلوه های متفاوت وابستگی آشنا شوید ؛ تا خدای ناکرده هم خود بدین دام گرفتار نشوید، و هم بتوانید افراد وابسته را در اطراف خود مورد شناسایی قرار دهید.
1- نجات دهندگان و کار راهاندازها
این افراد در ضمن اینکه خودشان را مورد غفلت قرار میدهند و از یاد می برند؛ سعی میکنند به دیگران کمک کرده و مشکل آنها را برطرف نمایند.
به عبارت دیگر آنها هویت شان را در ارتباط با دیگران از دست میدهند.
2- مردم راضی کنها یا خشنودکنندگان مردم
این افراد، به جای اینکه به ابراز نیازها و خواستههای طبیعی خود بپردازند و آنها را برآورده کنند، ترجیح میدهند تسلیم دیگران شوند و خواستههای آنها را اجابت کنند. این افراد به سختی میتوانند جواب رد به دیگران بدهند. بخشی از فرآیند بهبودی آنها این است که (نه) گفتن را یاد بگیرند.
3-افراد فزون طلب
این افراد به دلیل از دست دادن خود حقیقی شان، احساس پوچی و تهی بودن میکنند و تلاش میکنند با دستیابی به پیشرفتها و موفقیتها، خلاء درونیشان را پر کنند. اما این احساس تهی بودن و پوچی ، به خاطر کمبود موفقیت و پیشرفتهای آنها نیست، بنابراین آسودگی ناشی از دستیابی به هر موفقیتی برای این افراد ، مدت درازی دوام نخواهد داشت.
4-افراد بی کفایت یا ناموفق
افراد نا موفق ، اعتماد به نفس خیلی کمی دارند و مرتباً احساس خجالت و شرمندگی میکنند. آنها در درون خودشان احساس ناکامی، معیوبی، نامناسبی، بدی، بی ارزشی و ناخوشی میکنند. احساس بی کفایتی ، در واقع شالوده و اساس این جلوه از وابستگی است.
5-قربانیان
قربانیان ، نسبت به خودشان ترحم زیادی ابراز میدارند و معمولاً میگویند: (هیچ کس مرا درک نمیکند). آنها هنگامی که از مصیبت و غم خود صحبت میکنند، نق نق کرده و ناله میکنند. ممکن است به طور سرسری درخواست کمک کنند و اغلب توجه جدی بهاین کمک خواهی نمیکنند و اگر این کار را هم انجام دهند، به ندرت آنرا پیگیری و دنبال میکنند. آنها در واقع از پذیرش مسئولیت سرباز میزنند. اغلب ، متخصصهای یاری رسان را وسوسه میکنند تا به آنها کمک نمایند و از این طریق ، به نوعی آنان را به دام می اندازند.
قربانیان ، اکثر اوقات در گذشته زندگی میکنند و مدام در ذهن آنها این جمله ی بیپایان تکرار میشود که (اگر فقط این طور ویا آن طور میشد، آن وقت …) . این قربانیان اعتراف میکنند که بازنده هستند و از دیگران میخواهند که برای آنها احساس تاسف و دلسوزی کنند. تا زمانیکه آنها آمادگی پذیرش مسئولیت قربانی بودن خود را به دست نیاورده باشند، هیچ نوع کمکی به آنها نمی توان کرد.
6- فداییان
به دلیل آنکه هر آنچه قربانیان به آن اعتراف میکنند، فداییان آنرا انکار میکنند؛ یاری رساندن به آنها بسیار سختتر از کمک به قربانیان است. آنها دلسوزی کردن برای خودشان را و همین طور احساس ناامیدی خودشان را انکار میکنند. آنها باصدای بلندتر از کلماتشان، حرف می زنند، اغلب آه میکشند و هر نوع پیشنهاد و کمکی را رد میکنند و میگویند که تقریباً از همهی این راهها آگاهی دارند، آنها را امتحان کردهاند و جوابی نگرفتهاند.
فداییان را به دلیل آنکه میتوانند خود را در ظاهر خوب نشان دهند به سختی میتوان تشخیص داد. آنها همچنان از پذیرفتن مسئولیت زندگیشان طفره میروند. فداییان اغلب اظهار میدارند که مسئولیت خیلی زیادی دارند و خودشان را ممکن است مانند نجات دهندگان یا کار راهاندازها نشان دهند. هر دوی فداییان و قربانیان ، خواهان آن هستند که به جای اینکه خود عهده دار مسئولیت زندگیشان باشند، شخص دیگری عهده دار آن گردد و می خواهند شاهد رنج بردن و کشمکش آنها در این قضیه باشند.
فداییها اکثر در آینده زندگی میکنند و وانمود میکنند که گذشته برای آنها دیگر پایان یافته است. در حالیکه قربانیان اعتراف میکنند که افرادی بازنده هستند. فداییان بهاین وضعیت خود اعتراف نمیکنند و حتی از اینکه بازنده هستند، اطلاعی ندارند . هردوی فداییان و قربانیان از رویارویی با رنجها و دردهایشان و همینطور احساس کردن آنها خودداری میکنند.
7- افراد وسواسی
وسواسی ها یکی دیگر از جلوههای وابستگی هستند .البته کسانیکه دارای وسواس های خفیف هستند مانند شخصی که بطور وسواس گونهای تمیز و مرتب است، توسط دیگران به آسانی شناسایی نمیشوند.
8-خودخواهها یا خودشیفتهها
این افراد با داشتن عزت نفس اندک و ناچیز خود ممکن است تلاش کنند تا به شکلی افراطی توجه دیگران را نسبت به خود جلب کنند و از این طریق تهی بودن خودشان را جبران نمایند و برای دیگران ایجاد مزاحمت کنند و به آنها آسیب و زیان وارد نماید. این مغایر آن چیزی است که اکثر وابستهها انجام میدهند : یعنی توجه کردن به دیگران تا به آن حد که به خودشان صدمه و زیان برسانند. با این وجود ، آنها را جزء افراد وابسته معرفی می کنیم ؛ چرا که به دلیل متمرکز شدن بر دیگران برای دریافت توجه ، خودشان را از دست میدهند. خودشیفتهها معمولاً از دیگران سوء استفاده کرده یا با آنها بدرفتاری میکنند و اغلب این نوع برخورد را به شکل ماهرانه و فریب کارانهای انجام میدهند.
9-قلدرها یا زورگوها
این گروه اغلب احساس ناایمنی بسیاری میکنند و نسبت به خود حقیقیشان بیگانه هستند و از این روی برای اینکه احساس قدرت و تسلط بیشتری بکنند به دیگران حمله میکنند و آنها را به باد انتقاد میگیرند.
منبع: تبیان