من همیشه شخص حسودی بوده ام.به عنوان یک کارآفرین فکر میکنم گرایش به حسادت بطور ریشه ای در من وجود دارد.من همیشه میخواهم که بهترین باشم و همیشه برای چیزهای بیشتر تلاش میکنم.
مانند اکثر والدین،والدینم به من آموختند که حسادت یک احساس منفی است و من باید بجای اینکه روی چیزهایی که ندارم تمرکز کنم، برای چیزهایی که دارم سپاسگزار باشم.من در حالی بزرگ شدم که باور داشتم مهم است حسادت را کنار بگذارم و به آن بی توجه باشم.حالا کاملا به عکس آن معتقدم.
حدود 4 ماه قبل،کنفرانس مهمی در لندن برگزار میشد که می خواستم در آن حضور داشته باشم.می دانستم که تعداد زیادی از افراد موفق در حرفه من قرار است در آنجا سخنرانی کنند واین موضوع می توانست یک تحول در زندگی من باشد.اما به دلایلی مردد بودم که ثبت نام کنم.
بعد از چند ساعت که از کامپیوترم دور شدم،فهمیدم که موضوع چیست:من حسادت می کردم.من پیش شوهرم اعتراف کردم که می ترسم که وقتی به آنجا می رسم زیادی حسودی کنم،چون می خواستم یکی از سخنرانان کنفرانس باشم نه فقط یکی از شنوندگان.
من بعد از شنیدن این حرفها از دهان خودم در حالی که میدانستم چقدر به نظر مضحک می آید،با صدای بلند خندیدم.
بعد ازآن تجربه،فهمیدم که تمام احساسات به طریقی به ما کمک می کنند.بنابراین با کنار گذاشتن آنها،من فرصت کشف اینکه از خود و زندگیم چه می خواهم را از دست میدهم.احساسات من از جمله حسادت می تواند مثل یک قطب نما یا عینک ذره بینی عمل کند و وقتی به اهداف کاری و زندگی مربوط شود،حسادت می تواند کاملا مفید باشد
در زیر 5 دلیل برای اینکه حسادت چیز خوبی است آمده است:
1- قدم بعدیتان را نشان میدهد.
شما باید بدانید که دقیقا چه چیزی می خواهید تا به آن برسید.درست است؟وقتی که در حال تلاش برای رسیدن به اهدافتان هستید،آگاهی یک کلید است و من معتقدم که حسادت چیزی است که دقیقا مقیاسی مناسب برای جایی است که می خواهید در زندگی در آن باشید.اشاره می کند به اینکه در کجا ممکن است عقب بمانید و اینکه کدام یک از احساساتتان به هدف و قدمهای زندگی شما توجه دارد.من تا زمانی که آن حسادت دردناک را حس نکرده بودم کاملا از آرزویم برای سخنرانی در همایش بی خبر بودم.
2-به شما کمک میکند که با بقیه ارتباط برقرار کنید.
وقتی کسی را می بینید که کاری که شما میخواهید انجام دهید را انجام داده یا چیزی را که شما میخواهید دارد،باید با او ارتباط برقرار کنید.در مورد من،در کنفرانس من با چند نفر که در حرفه خودم واقعا تحسینشان میکردم ارتباط برقرار کردم و آنها هنوز هم به طرق مختلف به من کمک میکنند.(و چه کسی می داند!شاید من یک روز حتی بتوانم با آنها همکاری کنم.)
3- به کنجکاوی تبدیل می شود.
وقتی که شما به کسی حسادت می کنید،آن را به کنجکاوی تبدیل کنید.اگر قادر نیستید که از آنها بپرسید که چطور به موفقیت هایشان دست یافته اند،حداقل در مورد راه و روششان کنجکاو شوید و درباره آنها جستجو وتحقیق کنید.من تضمین میکنم که با تحقیق درباره ماجرای یک نفر،شما افراد بیشتری را پیدا خواهید کرد که به جایی که شما میخواهید بروید رسیده اند و میتوانید نکات مفیدی برای تحقق رویاهایتان بدست بیاورید.
4- چیزهای ممکن را نشان میدهد
بسیاری از مردم نمیدانند که از زندگی چه می خواهند،بنابراین از حسادت به نفع خودتان استفاده کنید.هروقت که درباره افرادی که در حرفه من بهتر هستند حسادت میکنم،سعی میکنم به یاد بیاورم که آنها به من کمک میکنند که بفهمم در این راه چه چیزهایی ممکن است،که درباره بیشتر آن چیزهای ممکن تا بحال فکر نکرده بودم.
5- به سپاسگزاری بیشتر منجر میشود
وقتی احساس حسادت می کنید،این احساس را سرکوب نکنید.به جای آن به اطرافتان بعنوان یک آیینه نگاه کنید و ببینید که چه کاری را تا بحال انجام داده اید و بخاطر آن سپاسگزار باشید.اگر به کمک نیاز دارید تا واقعیت را به روشنی ببینید،با یک دوست قابل اعتماد که میتواند به شا درباره هر کاری که انجام داده اید یادآوری کند و از شما در قدم های بعدی که میخواهید بردارید حمایت کند،تماس بگیرید.
به یاد داشته باشید،به هرچیزی که توجه و رسیدگی کنید رشد و پیشرفت می کند(حتی چمن هم با آب دادن سبزتر میشود)بنابراین روی چیزی که در زندگیتان واقعا در جریان است تمرکز کنید،به آن توجه کنید و شاهد رشدش باشید .
منبع:آی بانو