یکی از دلایل اصلی بروز اختلافات زندگی زناشویی، عدم شناخت زن ومرد از یکدیگر است.بر آنیم تا شما را با بعضی ازتفاوت های موجود درمیان دوجنس آشنا نمائیم.
تفاوت هایی درساختارمغز، حرف زدن وگوش کردن، تجسم فضایی، احساسات وادراک، بیوشیمی بدن ونهایتا ، تفاوت درنوع عاشق شدن وازدواج. درهربخش ، راه حلهایی برای رویارویی با این تفاوت هانیز پیشنهاد شده است.از آنجا که چگونگی ارتباط با جنس مخالف وتشکیل خانواده ، ازدغدغه های اصلی نسل جوان محسوب می شود ، امیدوارم که این چند مقاله ، بتواند اطلاعات مفیدی را دراختیار شما عزیزان قرار دهد.
چرا مردان احساسشان را پنهان می کنند؟
مردان امروزی هنوز هم ارثیه ی قدیم را باخود دارند : باید شجاع باشند وحق ندارند از خود ضعف نشان دهند. زنان درهمه جای دنیا از خود می پرسند: "چرا مرد باید اینقدر تودار باشد؟ چرا نباید احساس واقعی خودش رو به من نشون بده؟" ، "وقتی بداخلاقه یا از چیزی عصبانیه، همه چیز رو توخودش می ریزه ودیگه نمی شه با یه من عسل خوردش ودیگه نمی ذاره کسی بهش نزدیک بشه"
اصولا یک مرد، درحال رقابت، مسلط است و درحال دفاع، تودار . مردها در چنین حالاتی ، وضعیت روحی شان را دربرابر اطرافیانشان مخفی میکنند، تادر هر موقعیتی آقای خانه بمانند. در واقع ابراز احساسات برای مردان ، به معنای ضعف است.
هنوز هم برخی رفتارها در بعضی خانواده ها وجود دارد که این گونه رفتار مردان را تشدید می کند، به این ترتیب که به آنان یاد داده می شود که باید مانند یک مرد رفتار کنند، باید شجاع باشند و اینکه یک مرد گریه نمی کند.
چرا زنی که مضطرب است باید حرف بزند؟
اضطراب وفشار ، باعث فعال شدن عملکرد مغز مرد ، که همان تجسم فضایی ومنطقی است می شود. اما در مورد زن ، مرکز تکلم را فعال می کند . بنابراین او شروع می کند به حرف زدن وتا بتواند ادامه می دهد.وقتی زن مضطرب است با کسی که آماده شنیدن باشد، حرف می زند وسرش را می برد.او می تواند ساعت ها با دوستش درباره مشکلش با تمامی جزئیات صحبت کند و وقتی حرفش تمام شد همه چیز را مشترکا از اول تا آخر دوباره تکرار می کنند. او در مورد مشکلات جاری، گذشته یا احتمالی ومشکلاتی که برایشان راه حلی وجود ندارد حرف می زند. وقتی حرف می زند به دنبال راه حل نمی گردد .حرف زدن به تنهایی او را آرام می سازد وتسلی می بخشد. صحبت های او بدون نظم وقاعده است ومی تواند درهر لحظه، همزمان چند موضوع را مطرح کند، بدون اینکه هربار به نتیجه ای برسد.
برای مرد ، گوش کردن به زنی که در مورد مشکلاتش حرف می زند کار بسیار سختی است، چرا که احساس می کند زن برای هرمشکلی که هنگام صحبت مطرح می کند ، یک راه حل از او می خواهد. مرد نمی خواهد فقط راجع به مشکلات صحبت کند او می خواهد علیه آن مشکل دست به کار شود. احتمالا مرد در لحظات مختلف تک گویی زن را قطع می کند ومی گوید :"حالا این موضوع که وسط حرفت پرید، چیه؟" موضوع وسط حرف، یعنی اینکه زن نباید موضوع دیگری را وسط حرفش مطرح کند. مهمترین چیزی که یک مرد می تواند یاد بگیرد، گوش کردن است واینکه گاهی چند صدا از خود درآورد وچند حرکت نشان دهد که یعنی گوش می کند، اما هیچ راه حلی ارایه ندهد.البته این نسخه برای مرد عجیب وغریب است.چون او معمولا وقتی راه حلی به ذهنش برسد شروع به حرف زدن می کند.
نکته ی جالب و مشکل ساز از اینجا شروع می شود : وقتی زنی از پذیرش راه حل مرد سرباز می زند مرد سعی می کند مشکلات او را کم اهمیت نشان دهد، مثلا با این جملات: "آنقدرها هم مهم نیست" ، " باز داری موضوع را بزرگ می کنی" ، "حالا خیلی هم بد نشده" . به این ترتیب زن عصبی می شود؛ زیرا احساس می کند مرد نمی خواهد به او گوش دهد.
چرا مردان مضطرب نمی خواهند حرف بزنند؟
یک زن بیرون از سرش صحبت می کند، یعنی می توان صدای او را شنید، درحالی که یک مرد درون سرش حرف می زند. درمغز مرد هیچ بخش مشخصی برای تکلم وجود ندارد، برای همین حرف نزدن مطابق طبیعت اش است.وقتی مرد مشکلی دارد با خودش حرف می زند، وقتی زن مشکلی دارد با دیگران حرف می زند.
اگر شما با یک زن عصبانی روبرو هستید، برایش راه حل ارایه ندهید، درستی احساساتش را زیر سوال نبرید، فقط به او نشان دهید که گوش می کنید.
مرد مضطرب و تحت فشار ، مثل یک صدف بسته می شود و دیگر هیچ صدایی از او خارج نمی شود. با نیم کره راست مغزش شروع می کند به جست وجو برای یافتن راه حل ودر این زمان نیم کره چپ مغزش را که می توانست برای گوش کردن وحرف زدن از آن استفاده کند موقتا غیرفعال می کند.
مرد نمی تواند همزمان هم مشکلی را حل کند وهم حرف بزند، یا گوش بدهد. سکوت او برای زن اغلب ترس آور ویا ناراحت کننده است. زنان به همسران، پسران وبرادرانشان می گویند: "توباید دراین باره حرف بزنی، بعدش حتما حالت بهتر می شه" انان این را می گویند، چون برای خودشان بهترین روش است. مرد نمی خواهد با کسی دراین باره حرفی بزند، حتی با یک روانشناس ؛ زیرا او تصور میکند این نشانه ی ضعف اوست.
زنان باید یاد بگیرند مردی را که از صخره ی تنهایی اش بالا رفته، به حال خود رها کنند. اما بسیاری از زنان این احساس را دارند که سکوت مرد یعنی اینکه او زن را دوست ندارد ویا از دستش ناراحت است.
چرا مردان نمی دانند با زنی که احساساتی شده چگونه رفتار کنند؟
وقتی زن عصبانی می شود یا احساساتش براو چیره می شود احتمالا شروع به گریه می کند، بالا و پایین می رود، بی وقفه حرف می زندو با صفت های پراحساس حالت روحی خود را توصیف می کند.او می خواهد تسلی بیابد ودر حقش مادری شود ومی خواهد که به حرفش گوش دهند. اما مرد رفتار او را مثل رفتار یک مرد تعبیر می کند و آنچه او از این حالتها می فهمد این است: "نجاتم بده، کمکم کن، مشکلم را حل کن"
به جای آنکه فقط او را تسلی دهد وآرام کند، راه حل ارایه می دهد، سوالهای اعصاب خردکن می پرسد، یا به او می گوید که نباید اینقدر عصبی شود.مرد با چهره وحشت زده می گوید: "بس کن دیگه، اینقدر گریه نکن، توبیش از حد مهمش می کنی. اینقدرها هم که تو فکر می کنی، بدنیست" وبه جای اینکه برایش مادری کند، رفتار پدرانه ای را درپیش می گیرد.
برای یک زن به نمایش گذاشتن احساساتش نوعی برقراری ارتباط محسوب می شود، اما هجوم احساساتش ممکن است درست همانقدر که سریع می آید، سریع هم برود. درحالی که یک مرد برای یافتن راه حل احساس مسئولیت می کند ووقتی نتواند چنین خدمتی بکند، خود را مقصر می داند. وقتی زنی احساساتی می شود، مرد عصبی وخشمگین می گردد وبه زن می گوید دیگر اینقدر فیلم بازی نکند.مردان هم از این می ترسند که وقتی زن زیر گریه زد، به این زودی ها دست بردار نباشد.
مردان و گریه
زنان اغلب بیش از مردان گریه می کنند.براساس تاریخ تکامل بشر، مردان به خصوص درملا عام خیلی کم گریه می کنند.شرایط اجتماعی هنوز هم این حالت را تشدید می کند.وقتی پسری فوتبال بازی می کند وزخمی می شود، شاید درلحظه اول فریاد زنان روی زمین بیفتد، اما مربی خشمگین که متوجه او می شود بلافاصله چیز بهتری به او یاد می دهد: "یالا بلند شو! به حریف نشان نده که زخمی شدی، مثل یک مرد باش"
درحالی که از مرد امروزی انتظار می رود که همه جا وهمیشه زیر گریه بزند. روانشناسان، مشاوران خانواده، مجلات وسمینارهای خودشناسی، همگی مرد رابه گریه کردن تشویق می کنند. مرد امروزی اگر احساسش رادر هر موقعیتی ظاهر نسازد سرزنش می شود که سرد است ویا مشکل روحی – روانی دارد. مغز زنانه می تواند احساس را با دیگر عملکردهای مغز همراه کند وبه همین دلیل است که زن می تواند درهر شرایطی گریه کند واحساساتی شود.
مردان گریه می کنند البته فقط وقتی که بخش احساسات درنیم کره راست مغزشان فعال شود که به ندرت هم این عمل را در ملا عام انجام می دهند.
زنان درمقایسه با مردان گیرنده های( سنسورهای) قوی تری دارند – آنان اطلاعات ریزتری را نسبت به مردان دریافت می کنند وقادرند احساسات خود را با کلامی پراحساس بیان کنند.زنی که رنجیده خاطر است، احتمالا به راحتی می تواند زیر گریه بزند، چون معمولا رنجیدگی مملو از احساس است.درحالی که مرد معمولا نمی فهمد که او را رنجانده اند. همه اینها برای او بچه بازی است.
مردان به کش شباهت دارند
مردان به کش می مانند، وقتی آنان را می کشید کش می آیند وبرای پرتاب شدن آماده می شوند.کش مفهوم جالبی است که به کمک آن می توانیم چرخش صمیمیت مردان را درک کنیم.این چرخش از نزدیک شدن، فاصله گرفتن ومجددا نزدیک شدن تشکیل می شود.
بسیاری از زنان تعجب می کنند که می بینند حتی وقتی مرد زنی را دوست دارد برای نزدیک شدن به او گاه عقب کشیده می شود. مردان به غریزه این ویژگی خود را می شناسند و مساله تصمیم گیری یا انتخاب مطرح نیست. مطلبی است که صرفا اتفاق می افتد.نه تقصیر مرد است ونه تقصیر زن.این یک مدار چرخش طبیعی است.
زنان عقب نشینی مرد را به درستی تفسیر نمی کنند زیرا معمولا زنان خود را به دلایل دیگری عقب می کشند.زن وقتی خود را عقب می کشد که به مرد اعتماد نمی کند که بتواند احساسات وی را درک کند. یا وقتی که رنجشی به دل دارد واز آسیب دیدن دوباره می ترسد یا وقتی مرد کاری را به اشتباه انجام می دهد وزن را مایوس می کند، درنتیجه زن خود را عقب می کشد.بدون تردید مرد هم ممکن است به همین دلایل خود را عقب بکشد اما درمواقعی نیز که زن هیچ کار خلافی انجام نداده مرد خود را عقب می کشد.ممکن است او زنش را دوست داشته باشد. به او اعتماد کند ولی بی مقدمه خود را عقب بکشد. او مانند کش که آن را بکشند، ابتدا فاصله می گیرد وبعد با خاصیت فنری خود را به همسرش نزدیک می کند. مرد خود را عقب می کشد زیرا به استقلال وخودمختاری علاقه دارد. وقتی به اندازه کافی خود را عقب کشید، مانند فنر جمع می شود وبه جلو می آید.
منبع:تبیان