نوشته شده در تاریخ ۱۳۹۵/۱۲/۲۱ | نویسنده: مدیر | بدون دیدگاه
زمین و آسمان کربلا شد وصل با آتش
میان خیمه ها پیچید بی شرمانه تا آتش
به همراه عطش راه تو را از چار سو بستند
تمام سنگها سر نیزه ها و زخم با آتش
تو در یک سوی میدان اشتیاق مرگ هم با ...
نوشته شده در تاریخ ۱۳۹۵/۱۲/۲۱ | نویسنده: مدیر | بدون دیدگاه
روزی
خواهم آمد ، و پیامی خواهم آورد.
در رگ ها ، نور خواهم ریخت .
و صدا خواهم در داد: ای سبدهاتان پر خواب! سیب
آوردم ، سیب سرخ خورشید.
خواهم آمد ، گل یاسی به گدا خواهم داد.
زن زیبای جذامی را ، گوشواره ...
نوشته شده در تاریخ ۱۳۹۵/۱۲/۲۱ | نویسنده: مدیر | بدون دیدگاه
با همه لحن خوش آوایی ام
در به در کوچه تنهایی ام
ای دو سه تا کوچه زما دورتر
نغمه تو از همه پرشورتر
کاش که این فاصله را کم کنی
محنت این قافله را کم کنی
کاش که همسایه ما می شدی
مایه آسایه ما می ...
نوشته شده در تاریخ ۱۳۹۵/۱۲/۲۱ | نویسنده: مدیر | بدون دیدگاه
زلف معشوق
کمند زلف را ماند چو برهم بافتن گیرد
سپاه زنگ را ماند چو بر هم تاختن گیرد
معقرب زلف مشکینش معلق بر رخ روشن
چنان چون عنبرین عقرب که زهره در دهن گیرد
گهی همچون شبه باشد که بر خورشید برپاشی
گهی همچون ...
نوشته شده در تاریخ ۱۳۹۵/۱۲/۲۱ | نویسنده: مدیر | بدون دیدگاه
راه گم كردم
راه گم كردم، چه باشد گر به راه آری مرا؟
رحمتی بر من كنی واندر پناه آری مرا؟
مینهد هر ساعتی بر خاطرم باری چو كوه
خوف آن ساعت كه با روی چو كاه آری مرا
راه باریك است و شب تاریك، ...